باد صبا

پنجشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۳

هوالمحبوب


چهارشنبه بیست و چهارمین روز از برج سرطان سال یکهزاروسیصد و هشتاد و سه شمسی
گفتبم یک مرقومه دانی (هری باتر بد نگفت این مرقومه دانی را! ) درست میکنیم از برای خلایق تا بیایند و ببینند و بخوانند ولذت ببرند واستفاده کنند و عبرت بگیرند ، بشیراّ و نذیرا .
پیک دواندیم به اطراف و اکناف و تیلیفون زدیم به دوست و دشمن و صلا دردادیم در شش جهت که ایهاالناس ما میخواهیم مرقومه دانی باز کنیم که خلایق بیایند و ببینند و بخوانند و چه وچه وچه ... .
دوست و دشمن از اطراف و اکناف و از همان شش جهت عالم هیجان زده شدند و تائید کردند و آفرین گفتند و نقشه های خلق الساعه کشیدند از برای پر کردن مرقومه دانی و ... .
چند ماه گذشت و دوستان متصل از ما سوال میکردند که پس چه شد این مرقومه دانی؟ ما حرفهایمان در دلمان انباشته شده و یمکن که بزودی خفه بشویم از شدت حرف نزدن !
تا اینکه ما مرقومه دانی را افتتاح کردیم ، به میمنت و مبارکی ، و راپورت فرستادیم به جهت آحاد ملت که بیایید ما قدم اول را برداشتیم و شاخ غول را شکستیم . ( البته این آخری را در دلمان گفتیم ! )
بیت:

بیایید بیایید که گلزار دمیدست / بیایید بیایید که دلدار رسیدست

بعد چه شد؟؟ . . . هیچ.
اینقدر ما را تحویل گرفتند که این روزها با لباس مبدل در سطح شهر تردد میکنیم از خوف هجوم طرفداران !!
داشتن همین پنج ، شش تا دوست کفایت میکند ما را در این دنیا و آن دنیا ، بعون الله تعالی.

2 Comments:

  • راستي اين لباس مبدل شما خه شكلي ؟خداي نكرده يه وقتي شهرداري به جرم تكديي گري يا مواد فروشي يا زبونم لال هزار و يه وصله ناجور ديگه جمتون نكنه

    نوشتة Blogger harry potter, در ساعت تیر ۲۶, ۱۳۸۳ ۱۲:۰۳ قبل‌ازظهر  

  • راستي اين لباس مبدل شما خه شكلي ؟خداي نكرده يه وقتي شهرداري به جرم تكديي گري يا مواد فروشي يا زبونم لال هزار و يه وصله ناجور ديگه جمتون نكنه

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت تیر ۲۶, ۱۳۸۳ ۱۲:۰۴ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا