باد صبا

یکشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۳

نماز شام غریبان چو گریه اغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار انچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافروزم
خرد ز پیری من کی حساب بر گیرد
که باز با صنمی طفل عشق می بازم
بجز صبا و شمالم نمی شناسد کس
عزیز من که بجز باد نیست دمسازم
هوای منزل یار اب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم
سرشکم امدو عیبم بگفت روی بروی
شکایت از که کنم خانگی است غمازم
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم میگفت
غلام حافظ خوش لهجه خوش اوازم

دوستان باد صبایی، چه انها که دستی بر پست دارند چه انها که دستی بر کامنت!برای تقویت قوه تعبیر غزلیات حضرت حافظ،این فرصت به شما داده می شود که بخت خود را امتحان کنید!!!!!!!!!:)

5 Comments:

  • تعبير ابيات:
    شما از غم دوري يار بسيار در عذابيد و روزهاي خود را با گريه و زاري و مويه سپري ميكنيد. گويا شما را به زور از ديار خودتان دور كرده اند .ديار ميتواند به معني وطن يا شهر زادگاه يا خانه پدري باشد.تعبير بيت دوم ميتواند اين باشد كه اگر شما دختريد ،شما را به زور به كسي كه دوست نداشتيد شوهر داده اند! و اگر پسريد از رفقاي گرمابه و گلستانتان جداتان كرده اند (ميتواند نشانه از رفتن به خدمت سربازي هم باشد!)
    شما روز و شب از خدا ميخواهيد كه شما را به موطنتان برگرداند تا دوباره با صنم خود عشق بازي كنيد (البته توجه داشته باشيد كه شيطنت نكنيد!)
    اينطور كه پيداست شما اهل شيراز هستيد يا معشوق شما شيرازي است و يا قسمت شما در شيراز منتظر شماست، در نهايت توصيه ميشود به شيراز برويد چون رهايي شما در شيراز است.
    اينروزها يار از شما عيبجويي ميكند ولي شما نميتوانيد از او شكايت كنيد ( اگر پسر هستيد اين مسئله نشانه زن ذليلي شماست) و اين براي شما بصورت يك عقده رواني درآمده است.
    در بيت آخر شاعر به شدت خودش را تحويل گرفته ،به خودش دستخوش گفته و در واقع اين بيت هيچ ربطي به شما ندارد.
    تعبير كلي:
    از طرف دوستان قديمي به يك مسافرت شمال دعوت ميشويد، ولي به علت اختلافاتي كه بينتان بوجود ميايد نميتوانيد با هم كنار بياييد و دعواي سختي ميكنيد كه كار به گريه زاري ميكشد.
    از دوستان عيبجو بپرهيزيد و سعي كنيد از خانه خارج نشويد. به هيچ مسافرتي نرويد. فقط مسافرت به شيراز آنهم براي زيارت مزار حافظ به شما توصيه ميشود.


    چطور بود؟ خوب گفتم؟ بازم اگه مشکلی بود در خدمتم:)

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت مهر ۲۰, ۱۳۸۳ ۴:۴۳ بعدازظهر  

  • پيشنهاد جالبي بود ، با اينكه خيلي خسته ام اما تعبير بيت آخر شعر رو برات مي گم :
    اولا از اين بيت معلوم ميشه كه اسم دوست دختر حافظ زهره بوده و ظاهرا هم كشته مرده حافظ بوده يا حداقل حافظ دوست داشته كه اينجور وانمود كنه تا جلوي دوستاش پز بده (احتمالا حافظ با بر و بچ شون كل دختر بازي داشته ) .
    ثانيا واسه چي ميگي بيت آخر به كسي ربطي نداره ، چون به احتمال زياد اين زهره اي كه من ميشناسم از نواده گان همون زهره است كه حافظ گفته ، اونوقت اگه اينجوري باشه من و حافظ يه جورايي با هم فاميل در ميايم !! حالا بازم ميگي به كسي ارتباط نداره ؟؟!

    نوشتة Blogger harry potter, در ساعت مهر ۲۱, ۱۳۸۳ ۱۲:۵۱ قبل‌ازظهر  

  • من منظورم این بود که بیت آخر به ساقی ربطی ندارد ، حالا اگه طرف فامیل شماست خب مسلما به شما مربوط میشه!

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت مهر ۲۱, ۱۳۸۳ ۹:۲۲ قبل‌ازظهر  

  • با سلام خدمت دوستان!
    از این که پیشنهادم با استقبال چشمگیری روبرو شد در پوست خود نمی گنجم!
    رئیس جان با این تعبیر شما سخت خندیدیم و حال کردیم!
    احتمال خیلی زیاد یه سفر شیراز سال دیگه میرم اگر قسمت باشه البته!
    اینطور که شما گفتی با کله می رم!!!
    در ضمن هر چی صبر کردم پیشنهاد شمال نشد!
    از پاتر هم تشکر می کنم ولی ضاهرا خیلی خسته بوده،خدارو شکر که فهمیدیم دوست دختر حافظ کی بوده!حالا با توجه به شناختی که شما داری زهره چجور دختریه؟برای حافظ بگیریمش یا نه؟!!!

    نوشتة Blogger آهوی کوهی, در ساعت مهر ۲۲, ۱۳۸۳ ۸:۳۸ بعدازظهر  

  • نه، براي من بگيرينش

    نوشتة Blogger harry potter, در ساعت مهر ۲۵, ۱۳۸۳ ۵:۱۱ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا