می دونم چی می خوای بگی،کاشکی هیچوقت نمی گفتی
هنوز نمی تونم کنار بیام ،نمی تونم هضم کنم،دروغ گفتم به خودم
کاشکی فردا صبح که چشمامو باز می کردم اون دنیای رویا ییم رو می دیدم،دنیایی که تو خوابم نمی بینم،دیگه دارم فراموشش میکنم،فقط بعضی وقتا از ذهنم گذر می کنه،گذر......
فقط!!!!!!
خدایا چه اشتباهی مرتکب شدم؟؟؟؟نمی خوام بشنوم............
مثل اون موج صبوری که وفا داره به دریا
تو مهی مثل حقیقت،مهربونی مثل رویا
تو مثل اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر
مثل اون حرفی که ناگفته می مونه دم اخر
هنوز نمی تونم کنار بیام ،نمی تونم هضم کنم،دروغ گفتم به خودم
کاشکی فردا صبح که چشمامو باز می کردم اون دنیای رویا ییم رو می دیدم،دنیایی که تو خوابم نمی بینم،دیگه دارم فراموشش میکنم،فقط بعضی وقتا از ذهنم گذر می کنه،گذر......
فقط!!!!!!
خدایا چه اشتباهی مرتکب شدم؟؟؟؟نمی خوام بشنوم............
مثل اون موج صبوری که وفا داره به دریا
تو مهی مثل حقیقت،مهربونی مثل رویا
تو مثل اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر
مثل اون حرفی که ناگفته می مونه دم اخر
1 Comments:
چو پير سالك عشقت به مي حواله كند
بنوش و منتظر رحمت خدا مي باش
نوشتة
harry potter, در ساعت مهر ۱۶, ۱۳۸۳ ۱۱:۴۹ بعدازظهر
ارسال یک نظر
<< باد صبا