باد صبا

یکشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۳

تو را من چشم در راهم
شبا هنگام
در ان نوبت
که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد اوری ور نه
من از یادت نمی کاهم

4 Comments:

  • اي بابا
    عجب رئيس نامرديه.
    بابا من كه اومدم دودستي رياست رو تقديمت كردم حال پيدات شده رياست وبلاگ من رو به اين و اون مي‌بخشي.
    خيلي .............
    در ضمن اينقدر روزنامه پشت سر هم نخون اين مطالبي كه پشت سر هم مي‌زني جدا جدا بي‌مشكله اما مرده شور تركيبشون رو ببرن. مواضب باش مخصوصا وقتي پسر شهردار اين اطراف زياد پيداش ميشه.
    راستي هري هنوز جنازه‌س. قراره فردا برم ببينم ميشه رو پاش آورد يا نه. اگه ديگه نديديدش بدونيد من پيشش بودم

    DARACHITAN
    zerat.persianblog.com

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت آبان ۱۰, ۱۳۸۳ ۱۰:۰۸ بعدازظهر  

  • سلام
    به به چشممون به جمال دوستان قدیم روشن شد! اشک شوق از دیده فشاندیم!!
    افتخار دادید دوست من از عرش به زیر اومدید که یه دستی به سر این باد صبا بکشید!!
    و اما دوست عزیز درچیتن ، وقتی خودت به خواننده هات اجازه میدی تو حوزه ریاستت اعلام قدرت کنن به من چه؟
    بعدشم شما روزنامه رو جدا جدا بخون که قاطی نکنی. به نظر من که ترکیب هیچ مشکلی نداشت. مگر اینکه شما عادت داشته باشین روزنامه رو تیکه تیکه از روزنامه فروشی بخری! مثلا صبح بخش ورزشی رو میگیری ، ظهر میری صفحه اجتماعی رو میگیری که بخونی ، عصر هم صفحه ادبی فرهنگی رو میگیری!!! تا اونجا که من میدونم روزنامه رو یه جا میفروشن.
    به هری سلام برسون!

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت آبان ۱۱, ۱۳۸۳ ۱۱:۴۶ قبل‌ازظهر  

  • ساقی جان ما هم تو را چشم در راهیم:)

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت آبان ۱۱, ۱۳۸۳ ۱۱:۴۷ قبل‌ازظهر  

  • براي مطلب قبلي :
    اينم از تبعات شهرداريه كه ميخواد رييس جمهور شه ؟؟؟

    دامبلدور

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت آبان ۱۱, ۱۳۸۳ ۱:۴۸ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا