سیه بپوش برادر ، سپیده را کشتند
گزین شدند و سوار گزیده را کشتند
سیه بپوش برادر سپیده را کشتند
...
حرامیان همه شب را به حیله کوشیدند
چراغ قافله را با سحر خموشیدند
...
شکوه جلوه عمر دوباره را بردند
چو ابر تیره فروغ ستاره را بردند
...
سیه بپوش برادر که ازپدر ماندیم
دلیل رفت و یتیمانه از سفر ماندیم
...
شب سیاه چه گویم که ماه گم کردیم
سیه بپوش برادر که راه گم کردیم
...
......................علی معلم ( با تلخیص و تصرف )
2 Comments:
علی را وصف در باور نیاید
زبان هرگز ز وصفش بر نیاید
...
علی با درد غربت آشنا بود
علی تنها ترین مرد خدا بود
نوشتة توسن, در ساعت آبان ۱۶, ۱۳۸۳ ۱۲:۱۵ بعدازظهر
عجب وبلاگ خوبي دارين.
عجب آدماي خوبي..............
هه هه هه هه
DARACHITAN
Zerat.persianblog.com
نوشتة ناشناس, در ساعت آبان ۱۷, ۱۳۸۳ ۱۱:۳۶ قبلازظهر
ارسال یک نظر
<< باد صبا