باد صبا

دوشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۳

ماجرای دو نفر که رفتند مراسم احیا!!

هوالمحبوب
دو نفر تصمیم گرفتند با همدیگه برن مراسم شب احیا.یه جای توپ رو هم پیدا کردن که حرف نداشت. رفتند و نشستند و مراسم شروع شد...
دعای افتتاح . . . دعای مجیر . . . سخنرانی . . . ذکر یا علی . . . و بالاخره دعای جوشن کبیر . . .
اللهم انی اسئلک باسمک یا اللهُ یا رحمنُ یا رحیم . . .
... سبحانکَ یا لا الهَ الّا انتَ الغوث الغوث خلّصنا منَ النّارِ یا رب.
- خوابت نبره؟
- نه بابا ، حواسم هست.
. . . اللهم انی اسئلک باسمک . . .
- ببین به بند 40 رسید بیدارم کن.
- باشه.
. . . سبحانکَ یا لا الهَ الّا انتَ الغوث الغوث خلّصنا منَ النّارِ یا رب . . .
- پاشو به 40 رسید ... الغوث الغوث خلّصنا منَ النّارِ...
. . .
- نمیشه. به 60 رسید صدام کن.
- مطمئنی؟؟ باشه.
. . . اللهم انی اسئلک باسمک . . .
. . . سبحانکَ یا لا الهَ الّا انتَ الغوث الغوث خلّصنا منَ النّارِ یا رب . . .
- بیدار شو رسید به 60.
- اوهوم . بیدارم...
اللهم انی اسئلک باسمک . . .
- 80 صدام کن...
- ها ؟؟؟؟؟
اللهم انی اسئلک باسمک . . .
... سبحانکَ یا لا الهَ الّا انتَ الغوث الغوث خلّصنا منَ النّارِ یا رب . . .
- فدات شم ، به نود رسید.اقلا این 10 تای آخر رو بیدار باش.
- باشه باشه .بیدارم.

یا حلیماً لا یعجلُ یا جوادً لا یبخلُ یا صادقاً لا یخلفُ یا وهاباً لا یملُُّ یا قاهراً لا یغلبُ یا عظیماً لا یوصفُ یا عدلاً لا یحیفُ یا غنیاً لا یفتقرُ یا کبیراً لا یصغرُ یا حافظاً لا یغفلُ سبحانکَ یا لا الهَ الّا انتَ الغوث الغوث خلّصنا منَ النّارِ یا رب.
خدا آخرو عاقبت هممون رو ختم به خیر کنه !
........................................
آقا ما رفتیم یه جا ، احیا.حالا با خود مراسم کاری نداریم.یه خانومی رو آورده بودند برامون صحبت کنه که ارشاد بشیم و کارمون به جهنم نکشه. خلاصه خانمی که شما باشین (آقایون واپه مناسب رو جایگزین کنن!) صحبت رسید به یه حکایت از علامه مجلسی که چطور یه عده آدم گمراه رو هدایت کردند.این آدمای گمراه کی بودند؟ یه گروه مطرب.از اینایی که میرن مجالس جشن و بساط ساز و آواز غیر مجاز (!) راه می اندازند.
خانوم سخنران داشت ماجرا رو با آب وتاب تعریف میکرد که " بعله این گروه با ابزار دم و دستگاه خودشون رسیدند خدمت علامه مجلسی . همه ابزار لهو ولعب رو هم همراه داشتند، تار و تنبور و ... "
منو میگی ... کم کم 10 دقیقه داشتم فکر میکردم از کی ، دقیقاً از کی تا حالا تار و تنبور ( هیچ ساز دیگه ای هم نه ، تار و تنبور!) شدند ابزار لهو و لعب!!!
والّا من که در وادی موسیقی خیلی هم عقل رس نیستم، ولی اینقدر میدونم که تار و تنبور هیچکدوم ، هیچ وقت ساز مجلس عیش و نوش نبودند و نیستند !!!
من نمیدونم این سخنران ها این همه رو ، از کجا میارن در مورد مسایلی که ازشون هیچی نمیدونند حرف میزنند!!!
سخنران شدن هم استعداد میخواد !
.......................................
خدا آخرو عاقبت هممون رو ختم به خیر کنه !
علی علی

3 Comments:

ارسال یک نظر

<< باد صبا