با عرض سلام و خسته نباشید
ساعت حدود 3 صبح جمعه بود که دوست و رفيق شفيق بنده از منزل ما به قصد خانه خود شال و کلاه کردند و ما را با کوهي از خستگي و خواب آلودگي و کلا تو مايه هاي از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود تنها گذاشتند. اما با تمام خستگي هيچ حوصله خواب و استراحت نبود. اين بود که گفتيم فالي جهت بخت و اقبال خود به اينترنت بزنيم شايد دري از درهاي شانس به روي ما هم باز شده باشد. همان ابتداي کار سراغ نامه داني اينترنتي خود رفتيم و ميل يکي از اعضاء وبلاگ را ديدم. تازه يادم آمد که چند روز پيش جناب هري پاتر در حياط دانشگاه يقه ما را گرفته بود و از او اصرار و از ما انکار که بيا در وبلاگ ما چند خطي بنويس. ما هم که با دست پس مي زديم و با پا پيش مي کشيديم و گاهي هم برعکس, قبول کرديم. اينجا بود که نامه اول را بازکردم و ديدم از اينجانب براي نوشتن در وبلاگ بادصبا دعوت به عمل آمده است. بعد به سراغ ميل دوم رفتم و شروع به خواندن مرام نامه وبلاگ کردم. هنوز خط اول را تمام نکرده بودم که فهميدم موضوع جدي تر از اين حرفهاست و اين وبلاگ شوخي بردار نيست. اما از آنجا که همه ما در ايران زندگي مي کنيم و کم و بيش از اجرا شدن قانون و مقررات و مرام با خبريم تصميم به خواندن ادامه مرام نامه کردم اما در اواسط متن بود که احساس کردم مشت محکمی به دهانم خرده و دندانهايم همگی خرد شده و اصلا جاي هيچ گونه شوخي و مزاح با ريس وبلاگ نمي باشد.
به هر حال در اين چند وقتي که ما در خدمت شما هستيم اميدوارم که من را به خاطر متن هاي لوس و بي مزه و جهش های بی معنی و ناگهانی من در دو پارگراف پشت سرهم که از شگردهای من است ببخشيد و هرچه فرياد داريد بر سر هري پاتر بکشيد که او پاي مرا به اين وبلاگ باز کرد و شما مجبوريد مرا چند وقتی تحمل کنيد.
با تشکر
لوتي
7 Comments:
لوتی ، سوتی ملخاتی
ما نوچه ایم و تو گنده لاتی
(این هم یه خوش آمد گویی برگرفته از دیالوگ سریال شب دهم)
نوشتة harry potter, در ساعت آبان ۳۰, ۱۳۸۳ ۱۲:۲۱ قبلازظهر
اينم يه جورشه ديگه
نوشتة بائوباب, در ساعت آبان ۳۰, ۱۳۸۳ ۱۱:۱۱ قبلازظهر
خوش آمدید:)
مقدم شما رو با جهش یا بی جهش و همراه با همه شگرد هاتون گرامی میداریم!!!!
نوشتة توسن, در ساعت آبان ۳۰, ۱۳۸۳ ۱۲:۳۴ بعدازظهر
به نظرت "لوطی" قشنگتر نیست؟؟ البته میدونم که لوتی هم درسته ولی توی فرهنگ معین هم لوتی رو به لوطی ارجاع داده!
نوشتة ناشناس, در ساعت آبان ۳۰, ۱۳۸۳ ۷:۲۴ بعدازظهر
میبینم یه بلاگ اسپاتیه دیگه پیدا شده!! تو وبلاگت اجازه کامنت نداده بودی وگرنه برات مینوشتم که آخه این چه اسمیه برا خودت انتخاب کردی؟؟؟ یه چیزی میذاشتی بشه صدات کرد.الان چی باید بگیم؟ دشنام؟ دشنام پست؟؟!!! اقلاً میذاشتی "وصله ناجور" !! بهتر نبود؟؟
نوشتة توسن, در ساعت آبان ۳۰, ۱۳۸۳ ۷:۲۸ بعدازظهر
شما ها چرا يهي دفه همتون با هم غيب ميشين ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نوشتة بائوباب, در ساعت آذر ۰۱, ۱۳۸۳ ۱۱:۲۱ بعدازظهر
این غیب شدن ها نشون از یک همبستگی پنهان بین اعضای گروهه!! یا همه هستن ، یا همه نیستن!!
نوشتة توسن, در ساعت آذر ۰۲, ۱۳۸۳ ۹:۰۰ قبلازظهر
ارسال یک نظر
<< باد صبا