باد صبا

چهارشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۳

wanted

award: 100000$
alive or dead
نام : رئیس الکتاب
شهرت : رئیس
جرم : قتل آسمان
مشخصات قاتل : رئیس بودن از تمام وجناتش می باره . یه رئیس پروفشنال
سوابق : چند فقره قتل دیگر ؛ از جمله قتل آزی ، نومد و ...
نامبرده بسیار خطرناک بوده و مدتهاست که تحت تعقیب قانون می باشد . آخرین بار در حوالی برج جهان نما مشغول پرسه زنی دیده شده است .
توصیه های ایمنی : در صورت مشاهده فورا به پلیس اطلاع دهید . کودکانتان را در منزل تنها نگذارید . در هنگام خروج از منزل حتما تمام درها و پنجره ها را قفل نمایید .
............................................
طفلکی آسمان داد زد بیا که رئیس دارد خاکمان می کند ، من به حساب شوخی گذاشتم و جدی نگرفتم ، اما انگار جدا آسمان را کشته یک آب هم روش . به هر حال چه می شود کرد رئیس رئیس است حتی اگر قاتل باشد . آن هم قاتل آسمان . خدا آدم را گیر قاتل هم میاندازد گیر با صفتش بیاندازد ( به قول زرویی )
اصلا گفتم قاتل با صفت یاد این شعر استاد ابولفضل زرویی نصرآباد افتادم که چند شب پیش در دیدار رهبر با شعرا خواند . انصافا شعر خوبی بود . اصلا حالا که حرف به اینجا رسید قسمتی از این شعر را برایتان قلمی می کنم :
.
.
.
شهر بدون مرد، شهر درده
قربون شکل ماه هر چي مرده
مرداي ده، مرداي کاه و گندم
مرداي ده مرداي خوان هشتم
مرداي پشت کوه، مثل خورشيد
تو دلشون هزار جام جمشيد
کيسه چپق‌ها به پر شال‌شون
لشکر بچه‌ها به دنبال‌شون
بيل و کلنگ‌شون هميشه براق
قليون‌شون به راه، دماغ‌شون چاق
صبح سحر پا مي‌شن از رختخواب
يکسره رو پان تا غروب آفتاب
چارتاي رُستَمن به قدّ و قامت
هيکل‌شون توپ، تن‌شون سلامت
نبوده غير گرده‌ي گلاشون
غبار اگر نشسته رو کلاشون
کلام‌شون دعا، دعاشون روا
سلام و نون و عشق‌شون بي‌ريا
مرداي نازدار اهل شهرن
با خودشون هم اين قبيله قهرن
مرداي اخم و طعنه‌ي بي‌دليل
مرداي سرشکسته‌ي زن ذليل
مرداي دکتراي حلّ جدول
مرداي نق نقوي ِ لوس ِ تنبل
لعنت و نفرين مي‌کنن به جاده
اگر برن چار تا قدم پياده
مرداي خواب تو ساعت اداري
تازه دو ساعتم اضافه‌کاري
توي رَگاشون مي‌کشه تنوره
تري‌گليسريد و قند و اوره
انگار آتيش گرفته ترمه‌هاشون
هميشه تو همه سگرمه‌هاشون
به زير دست، ترشي و عبوسي
به منشي اداره چاپلوسي
براي جَستن از مظان شک‌ها
دايرةالمعارف کلک‌ها
بچه به دنيا مي‌آرن با نذور
اغلب‌شون يه دونه اون هم به زور
پيش هم از عاطفه دم مي‌زنن
پشت سر اما واسه هم مي‌زنن
اين‌جا فقط مهم مقام و پُسته
مرداي شهري کارشون درسته
مشدي حسن چاي و سماورت کو
سيني با قالي و گلپرت کو؟
اي به فداي ريخت و شکل و تيپت
بوي چپق نمي‌ده عِطر پيپت
مشدي حسن قربون ميز و فايلت
قربون زنگ گوشي موبايلت
اون که دهاتي و نجيبه مشدي
ميون شهريا غريبه مشدي
قديم تَرا قاتله هم صفت داشت
دزد سر گردنه معرفت داشت
اون زمونا که نقل تربيت بود
آدم‌کُشي يه جور معصيت بود
معني نداره توي عصر «سي دي»
بزرگ و کوچيکي و ريش سفيدي
تقي به فکر رونق نقي نيست
کسي به فکر نفع مابقي نيست
مقاله‌ها پشت هم اندازيه
جناج و باند و حزب و خط بازيه
بس که به هر طرف ستادمون رفت
صراط مستقيم يادمون رفت
ارزش‌مون به طول و عرض ميزه
چقدر ميز و صندلي عزيزه
تموم فکر و ذکرمون همينه
که هيشکي پشت ميزمون نشينه
اونا که مرد و زن دعاگوشون بود
ميز رياست سر زانوشون بود
بيا بشين که ميز اگه وفا داشت
وفا به صاحباي قبل ِ ما داشت
قديم که نرخ‌ها به طالبش بود
ارزش صندلي به صاحبش بود
فقيه اگه بالاي منبر مي‌نشست
جَوون سه چار پله پايين‌تر مي‌شست
معني شأن و رتبه يادشون بود
حرمت مردم به سوادشون بود
روي لبت خوبه تبسم باشه
دفتر کارت دل مردم باشه
مردا بدون ميز هم عزيزن
رفوزه‌ها هميشه پشت ميزن
خلاصه قصه اون قدر دِرامه
که ايدز پيش دردمون زکامه
فتنه و دعوا سر نونه مشدي
دوره آخرالزمونه مشدي
جسارتاً شعرم اگه غمين بود
به قول خواجه «خاطرم حزين» بود
دعا کنين که حال‌مون خوب بشه
تا شعرمون يه ريزه مرغوب بشه
...........................................
الان که داشتم این شعر را قلمی می کردم یکی از دوستان گرمابه و گلستان زنگ زد و گفت :(( من الان تو حرم امام رضا روبروی پنجره فولاد وایسادم ، گوشی رو می گیرم رو به ضریح هرچی دلت می خواد بگو ))
درست است که حرف زدن با امام رضا ، زنگ زدن از توی حرم و گرفتن گوشی به طرف ضریح را نمی خواهد ، فقط کافی است که لحظه ای دل آدم متوجه ایشان بشود . اما به هر حال با ابتکار این دوستمان خیلی حال کردم .
در پناه حق
هری پاتر

8 Comments:

ارسال یک نظر

<< باد صبا