باد صبا

چهارشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۳

سردار جنگل...

هوالمحبوب

از خیل سینه سرخان عاشق بود ، نامش یونس ، از خاک سر سبز گیلان ، ایرانی ، مسلمان ، و کوچک خان لقبش.
میرزا کوچک خان جنگلی راست قامت تر از سپیدار های جنگل ، توفنده تر از موج های خزر ، ریزنده تر از آسمان همیشه بارانی گیلان و با صلابت و وقار به عزت ، شرف و آبروی ایران می اندیشید.

در چشم سبزخویشتن او چشمه ای داشت
در هر کویـــر تشنــه بذر آب می کاشت
او با تبر ها کیـــنه دیریـنــه ای داشت
از زخم های تیشه ها آیینه ای داشت
از پر زدن با عاشقان آغاز میکرد
در آسمان عاشقی پرواز میکرد
باران صدای آشنای ساز او بود
او ساقه ها و ریشه ها را آّبرو بود
گل زخم ها با خنده اش تیمار می شد
جنگل ز عطر عاطفه سرشار می شد
در یک غروب بی تپش این سبز آزاد
در های های جنگل آشفته ،سر داد
آن روزها از داغ این خورشید بی سر
جنگل شده با گریه اش دریای دیگر
آن روزها از دوری این سرو عاشق
شد دامن گیلان پر از اشک شقایق
اینک به یادش هر درختی زنده گردد
جنگل به جنگل یاد او پاینده گردد

1 Comments:

  • سلام
    از بابت لينكها ممنون. اما دلم نيومد يه چيزي رو نگم واونم اينكه اگه پيش از اين بيش از اين ما رو تحويل مي‌گرفتيد حتما يادتون مي‌افتاد در زمان حكومت قبلي و درون وبلاگ زرات در اون گوشه قسمت طربستان كاملا لينك شده بود. كمي فكر كنيد...............
    اگه يادتون نيومد راهنمايي بگيريد.
    به هر حال. البته اين شوخي بود دستتون درد نكنه

    نوشتة Blogger بائوباب, در ساعت آذر ۱۳, ۱۳۸۳ ۱۲:۱۳ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا