...
يا علي
عبدالجبار کاکايي
عبدالجبار کاکايي
***
از پدرم اسمشُ ياد گرفتم
وقتي چشام به روي دنيا واشد
هنوز تو قنداقه بودم "ياعلي"__
گفت و منُ بغل گرفت و پا شد
***
تو عالم بچگي و سادگي
وقتي غمي دنيامُ تاريک ميکرد
پدر ميگفت "يا علي" و پا ميشد
منُ به آسمونا نزديک ميکرد
***
"يا علي و "يا علي" و "يا علي"
از رگ مادر توي خونم ميريخت
شباي تشنه وقتي شيرم ميداد
طعم علي روي زبونم ميريخت
***
علي کليد خانهي خدا بود
قفل دل شکسته رو وا ميکرد
علي مث فرشتههاي معصوم
با گريه دنيا رو تماشا ميکرد
***
ماه شباي مشق بچگيهام
عکس علي بود که تو چشمه ميريخت
وقتي علي رو مينوشتم رو خط
نام "علي" برام کرشمه ميريخت
***
بچهگيهام عمريه رفته از ياد
با اينکه از غصه دارم تا ميشم
دخترمُ وقتي بغل ميکنم
بازم ميگم يا علي و پا ميشم
3 Comments:
"يا علي و "يا علي" و "يا علي"
نوشتة
توسن, در ساعت بهمن ۱۰, ۱۳۸۳ ۲:۱۲ بعدازظهر
اولا عيد همه مبارك
دومن همونطور كه ميدونيد اين هري متاسفانه سيده. البته هرچند اعتقاد دارم اين هري ما سيديش از نوع جعل حديثه اما اين دليل نميشه عيدي ما رو نده. ميگي نه!! من كه ميگيريم
اين خط و اينم نشون -.
نوشتة
بائوباب, در ساعت بهمن ۱۱, ۱۳۸۳ ۱:۱۸ قبلازظهر
سلام
راست میگه این بائوباب. هری جان سیدی، کاریشم نمیشه کرد.فکرم نکن که چون از عید گذشته ما یادمون میره نه از این خبرا نیست. عیدی میخوایم.دیگه چجوری میخوای به اهالی یه وبلاگ عیدی بدی مشکله خودته!
منتظریم:)
نوشتة
توسن, در ساعت بهمن ۱۱, ۱۳۸۳ ۱۲:۲۰ بعدازظهر
ارسال یک نظر
<< باد صبا