باد صبا

پنجشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۴

از اين سفينه سفر كرده بي شمارانند

كاروان شهيد رفت از پيش
آن ما رفته گير و مي انديش
از شمار دو چشم يك تن كم
وز شمار خرد هزاران بيش
امسال روزهاي اول سال من شروع شد با يكي از بدترين خبرهايي كه برايم متصور بود ، درگذشت يكي از بهترين استادانم و همچنين يكي از بهترين و دوست داشتني ترين دوستانم . پرفسور محمد مددپور . يكي از نوادر ايران در فلسفه و بي ترديد نفر اول در فلسفه غرب و فلسفه هنر . خيلي به او اميد داشتم . اميد كه بتواند براي اين مرز و بوم نامي ماندگار در جهان باقي بگذارد . اميد به اينكه من بتوانم از او بياموزم و بياموزم و بياموزم . حدود چهل و هشت سال داشت و براي يك فيلسوف تازه اين سن زمان ثمر دادن است . حيف شد حيف . و حيف تر آنكه يك بچه ي بي مقدارِ مواد مخدر مصرف كرده با ماشين پدرش او را زير بگيرد .
شاید اگر تلاش های بی وقفه و شبانه روزی پرفسور مددپور در انتشار آراء فکری و فلسفه ای سیداحمد فردید نبود، شاید فردید امروز همچون گذشته در غبار غربت و گمنامی باقی می ماند. دیگر اینکه در عرصه مباحث هنری تلاش یکی، دو نفر، یکی شهید آوینی و دیگر ایشان اگر نبود، خيلي مباحث مطرح نمی شد، از جمله مباحث حکمت هنر و پیوند دادن آن با مباحث روز هنری از جمله سینما، نقاشی، موسیقی معاصر ...، که شاید مهم ترین آن ها مابعد الطبیعه در سینما و حکمت معنوی و ساحت هنر بود. در این روزگار كه اغلب فلاسفه از رفتن به سراغ موضوعات روز پرهیز دارند،ایشان با توجه به اینکه به حکمت متعالی که متعلق به حکمای گذشته بود، تعلق خاطر داشت با این حال از طرح مسایل روز اصلا غفلت نمی کرد و همچنان که در حوزه مسایل فلسفه به مباحث مدرنیته توجه جدی داشت، در مباحث هنری هم همین گونه بود و فیلم های به روز سینمای ایران را تعقیب می کرد و سینمای روز امریکا را هم دنبال می کردو موسیقی معاصر و نقاشی هم پیگیری بود و نظرات قابل ملاحظه ای را در این زمینه ها ارایه کردند. به هر حال سهم محمد مددپور در خصوص مباحث نظری و حکمت هنر در یکی، دو دهه اخیر بر هیچ کس پوشیده نیست.
بگذريم . به يكي از دوستان گفتم انگار همان گونه كه سال 83 سال مرگ شعرا بود ( سيد حسن حسيني ، نصرالله مرداني ، ... ) ؛ سال 84 هم سال مرگ فلاسفه است . اول استاد آشتياني ، بعد پرفسور مددپور و خوب سومي را هم شما حدس بزنيد و جايزه بگيريد .
..........................
بنايم بر اين بود كه نوروز را برايتان از رامسر مرقومه قلمي كنم . در رامسر هم روز اول سال رفتم و يك كارت اينترنت خريدم اما بعد در يك سلسله عمليات پيچيده سيم مودم را به جاي پريز تلفن توي پريز برق چپاندم و ...
اين هم شوخي روز اول سال ما بود و البته بر خلاف تصور شما من اصلا ناراحت نشدم كه خوب انصافا از شوخي روز اول سال پارسال (كه افتادن از طبقه دوم ساختمان بود) خيلي بهتر است.
بعد هم زودتر از موعد مقرر از رامسر برگشتم و تا امشب درگير مراسم دكتر مددپور بودم . بهرحال اميدوارم عذر من را به علت غيبت طولاني بپذيريد .
در پناه حق
هري پاتر

5 Comments:

  • سلام
    عید شما مبارک

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت فروردین ۱۲, ۱۳۸۴ ۴:۱۵ قبل‌ازظهر  

  • سلام . نفر سوم احتمالا پروفسور دامبلدوره. هموني كه استاد پولوفوسول هري پاتره .

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت فروردین ۱۲, ۱۳۸۴ ۵:۴۱ قبل‌ازظهر  

  • سلام داداش!
    آبرو ريزي چيه؟ بالاخره بايد اول سال يه فرقي بكنه با بقيه سال ديگه همش كه نميشه سركوفت بي سعادتي به سرشون زد كه.تازه تو جو سال نو بودم كه ...
    من كوچيكتم سه واحد كه سهله بايد سيصد واحد پيشت لنگ انداخت و تلمذ كرد.
    من هم درگذشت نوابق رو بهت تسليت ميگم ايشالا شما عمر طولاني داشته باشيد و ملت استفاده كنند.
    سرور مايي داش هري

    نوشتة Blogger سپار, در ساعت فروردین ۱۲, ۱۳۸۴ ۸:۱۷ بعدازظهر  

  • تو هم نابغه اي داداش . خدا سايه ي شما رو از سر ما كم نكنه

    نوشتة Blogger harry potter, در ساعت فروردین ۱۳, ۱۳۸۴ ۱۲:۴۳ بعدازظهر  

  • هري جون يادش بخير يه زماني دوزار سواد داشتيم.الان كه ديگه هيچي، كار به جايي رسيده كه ديگه نوابغ رو نوابق مينويسم.از همه اونايي كه تا حال به سوادشون گير دادم عذر ميخوام.

    نوشتة Blogger سپار, در ساعت فروردین ۱۴, ۱۳۸۴ ۱۱:۵۸ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا