باد صبا

سه‌شنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۴

جمع بندی زندگی

هوالمحبوب
سلام. ما واقعاً لذت میبریم وقتی میبینیم دوستان اینقدر در بحث های اساسی ما (!) شرکت فعال دارند !!!
تصمیم دارم این بحث رو یه جورایی جمع بندی کنم ( هر چند به نظرم کار سختیه! ) .
آسمان عزیز با چند روز تاخیر سوال مهمی رو مطرح کرده که ظاهراً من باید جواب بدم. آیا با ازدواج نکردن میشه دوام عشق رو تضمین کرد؟
اولین چیزیکه به ذهنم رسید این بود که هیچ چیزی رو نمیشه با اطمینان تضمین کرد، چه عشق باشه چه هر چیز دیگه ! کی میتونه تضمین کنه که 1 ساعت بعدش چطور خواهد گذشت؟ وقتی من حتی خودم رو نمیتونم تضمین کنم چطوری میتونم عاقبت یک عشق رو تضمین کنم؟
من تو مطلب اولم هم گفتم که بطور کلی ازدواج رو نفی نمیکنم. و حتی گفته سمیه رو هم قبول دارم که معتقد بودن به عشقی ابدی بدون ازدواج کردن یه جور آرمان گرایی افراطیه .
و هیچ تضمینی هم ندارم که افراد – حتی خودم – تا ابد به یه عشق افلاطونی پایبند باشند !
اما مگه عشق آزادی نیست؟ پس چرا کسی که من دوستش دارم نباید بتونه انتخابش رو عوض کنه؟میدونین یه جنبه عشق خودخواهی مفرطه! ما وقتی عاشق یه نفر میشیم ، چه دختر چه پسر ، اونو فقط برای خودمون میخوایم! کس دیگه ای نباید حتی به اون نگاه کنه! طرف هرکاری که میکنه باید با اطلاع ما باشه! هر جا میخواد بره ما باید بدونیم و ... ! مثل بچه ای که عروسکش رو دوست داره و نمیخواد اونو به کسی بده! ازدواج کردن هم یه جورایی این حس مالکیت رو تشدید میکنه! امضاها که تموم شد دیگه مطمئن میشیم که طرف مال خودمون شده!
راستش من نمیتونم یه همچین مسئله ای رو هضم کنم. ترجیح میدم صاحب اختیار خودم باشم تا اینکه در ازای در دست گرفتن اختیار یه نفر دیگه، اختیار خودم رو هم به اون بسپرم!

البته داشتن حس نگرانی از ازدواج و آینده اون و اینکه در چنین شرایطی آدم به ساده ترین راه – ازدواج نکردن – پناه ببره، یه جورایی هم فرار از روبرو شدن با زندگیه ( به این میگن خودزنی!!).
مثل این میمونه که شما برای حل یه مسئله ساده ترین راه رو انتخاب کنین : حذف صورت مسئله! داشتن شجاعت برای روبرو شدن با سختیهای زندگی و جنگیدن برای بدست آوردن آنچه که میخوایم، لازمه داشتن یک زندگی سالمه.

نمیدونم چه جوری باید این بحث رو جمع بندی کنم اما چیزی که به نظرم میرسه اینه:
به اطرافیان خودمون خوب نگاه کنیم و از موفقیت های اونها در زندگیشون درس بگیریم.
عاشق باشیم ، اما عشقی رو پیدا کنیم که به جنگیدن بخاطرش بیارزه و بعد بخاطرش بجنگیم؛ چه برای به دست آوردنش و چه برای نگه داشتنش.هیچوقت فکر نکنیم به انتهای عشق رسیدیم، همیشه راه برای رفتن هست. و معتقد باشیم که

عشق شادی ست، عشق آزادی ست
عــشــــق آغــــــاز آدمـیــــــزادی سـت

1 Comments:

  • رييس عزيز ، ممنون از جمع بندي شما!
    بحث جالبي بود ، مرسي كه اين بحث رو پيش كشيدي ، چون باعث شدي بيشتر و عميق تر در موردش فكر كنم .
    فقط يه سؤال گاهي مياد توي ذهنم كه براش دنبال يه جوابه مناسبم ، خوشحال ميشم كمكم كنيد و اون اينه كه " آيا ازدواج كردن يعني ثبت شدن يه اسم توي برگي از يك شناسنامه ؟! يا حك شدن يه اسم توي يه قلب واقعي ؟! " و كدوم مهمتر و محكم تره؟!
    ميدونيد ،
    چشم آدم حرمت داره بايد به احترامش قشنگي ها رو نشونش بدي .....
    گوش آدم حرمت داره بايد به احترامش صداهاي قشنگ رو گوش بدي و حرفاي قشنگ رو بشنوي .....
    قلب و روح آدم هم همين طور ! بايد رسوندشون به اوج !
    روح آدم وقتي به اوج ميرسه كه در نهايت آرامش و عشق باشه ،
    بايد حرمت همه كس و همه چيز رو نگه داشت!

    اميدوارم زيبايي عشق توي دل همتون هميشگي باشه......

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت فروردین ۲۴, ۱۳۸۴ ۱:۳۷ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا