كس شعر نمي سرود اگر عشق نبود
جاي همه تان خالي ديروز را مشهد بودم ، يا بهتر بگويم كمتر از نصف روز را !! ساعت 5 عصر پروازمان از تهران بود و ساعت 10 شب پرواز برگشت از مشهد . و خوب طبيعتا تا 9 شب كه به دنبال يك لقمه نون حلال در جلسه بوديم و مي ماند يك نيم ساعتي كه زيارت كنيم . از صحن گوهرشاد كه مي خواستم بيايم بيرون نم زيبايي از باران مي زد ، از آن باران هايي كه آدم دلش مي خواهد ساعت ها زيرش راه برود . ياد يك دوست افتادم و از داخل صحن به او تلفن زدم . گفتم نمي داني چقدر دلم مي خواهد امشب را اينجا باشم . و 5 دقيقه از اين حرف نگذشته بود كه فهميدم پرواز تا ساعت 1 بامداد عقب افتاده است . و نمي دانيد اينكه بعد از كلي مكافات و كنجار رفتن براي خداحافظي از حضرت باز هم انسان بتواند برگردد ( حتي براي چند دقيقه ) چه لذتي دارد . كه به نظر من آن چند دقيقه به همه ي زيارت مي ارزد .
قبل تر بنيامين مطلبي نوشته بود درباره ي شرايط طلبيده شدن به محضر امام رضا عليه السلام . اما من به تجربه يافته ام كه مهمترين شرط دل آدم است كه هر قدر اميدوارتر به ديگران باشد ديرتر طلبيده مي شود و هر قدر نااميدتر از ديگران زودتر . هر قدر سخت تر باشد ديرتر و هرقدر نازك تر و شكننده تر زودتر . و خوب من هم كه دلم قدّ دل يك گنجشك است و اگر دير طلبيده بشوم مي تركد .
قبل تر بنيامين مطلبي نوشته بود درباره ي شرايط طلبيده شدن به محضر امام رضا عليه السلام . اما من به تجربه يافته ام كه مهمترين شرط دل آدم است كه هر قدر اميدوارتر به ديگران باشد ديرتر طلبيده مي شود و هر قدر نااميدتر از ديگران زودتر . هر قدر سخت تر باشد ديرتر و هرقدر نازك تر و شكننده تر زودتر . و خوب من هم كه دلم قدّ دل يك گنجشك است و اگر دير طلبيده بشوم مي تركد .
از آنجا كه باز از اعضاء كلوپ بامرام ها هستم ، آنجا همه تان ار ياد كردم .
امشب (يعني ديشب) از دولت مي ترك ملالي كرديم
اين هم از عمر شبي بود كه حالي كرديم
.....
( دو سه تا مطلب مي خواستم اينجا برايتان قلمي كنم اما خوابم مي آيد . شب به خير)
كس شعر نمي سرود اگر عشق نبود
دل بود ولي چه سود اگر عشق نبود
بي رنگ تر از نقطه ي موهومي بود
اين دايره ي كبود اگر عشق نبود
در پناه حق
هري پاتر
10 Comments:
هري به تو حرفاي عاشقونه نمياد.يعني مياد ولي نمي توني بي شيطنت مطلب عاشقونه بذاري.من كه بالاخره نفهميدم در اين شعر از عشق حمايت كردي يا مسخره اش كردي؟؟؟؟
فافا يادت باشه منم در جلسه حضور داشته باشم تا تكليفمون رو با اين هري روشن كنيم.راستي دلم براي دل گنجشكيت هلاكه :)
هري جون حواست به شمارش معكوس باشه تا اون بامرام از دستمون نپره ، آره قربونش
نوشتة
سپار, در ساعت اردیبهشت ۱۸, ۱۳۸۴ ۱:۰۶ قبلازظهر
زیارت قبول!
مطلبت اصلا عاشقونه نبود. لازمه بری یه دوره پیشه بر و بچه های مجنون ببینی. برا آیندت هم خوبه!
آره داداش
نوشتة
ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۱۸, ۱۳۸۴ ۹:۰۲ قبلازظهر
ببخشيد، بدون اجازه فافا و فقط با قدرت خودم. فافا خان ببخشيد اما ديگه اينگونه كامنت نگذار.
نوشتة
بائوباب, در ساعت اردیبهشت ۱۸, ۱۳۸۴ ۱۱:۰۹ قبلازظهر
بشتابيد، بشتابيد!!!!!
http://hezar-dastan.blogspot.com/2005/05/blog-post_14.html#comments
نوشتة
بائوباب, در ساعت اردیبهشت ۱۸, ۱۳۸۴ ۲:۲۰ بعدازظهر
سلام به همه
اولا اين شعر ماله قيصر امين پوره و اگرم فكر كسي خراب باشه مال اونه
دويما اون قسمت عاشقانشم همونيه كه مي خواستم بگم و خوابم مي اومد و نگفتم
نوشتة
harry potter, در ساعت اردیبهشت ۱۹, ۱۳۸۴ ۱۰:۰۳ قبلازظهر
سلام به آزاده و بقيه اهالي . دلمون برات تنگ شده با مرام . تو كه مي گفتي : من متعلق به همه شمام . بي وفايي بي وفايي دل من از ......... راستي زيارت قبول
نوشتة
ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۱۹, ۱۳۸۴ ۱۲:۱۲ بعدازظهر
يك عدد پيغام براي آزاده ي عزيز:
جات خالي بالاخره جريمه رو گرفتيم از معصومه. بدو بيا كه ديگه ادعايي نداره و نمي تونه هي بالا بالا بپره:))
نوشتة
ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۱۹, ۱۳۸۴ ۳:۳۹ بعدازظهر
يه حدسايي زدم كه كي هستي اما نمي گم حالت گرفته شه !!!
نوشتة
harry potter, در ساعت اردیبهشت ۲۰, ۱۳۸۴ ۱۲:۴۵ قبلازظهر
منم دارم یه جورایی نگران میشم. راستش رو بگین سر رئیس جون چه بلایی آوردین؟
نوشتة
ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۲۱, ۱۳۸۴ ۱:۱۱ بعدازظهر
الو الو ، باد صبا !!كجاييد شماها؟؟؟؟ البته توصيه هاتون به دست ما مي رسه ولي خودتون كجاييد؟؟؟
نوشتة
سپار, در ساعت اردیبهشت ۲۳, ۱۳۸۴ ۱۲:۴۴ بعدازظهر
ارسال یک نظر
<< باد صبا