باد صبا

سه‌شنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۴

ندامت نامه!

هوالمحبوب
سلام
امروز رسماً اومدم اينجا كه ...
اين روزها كمي خسته هستم.
داشتم مطلب روز قبلم را مي خواندم، احساس كردم كمي تند رفتم.
از دست خودم ناراحت شدم. راست ميگن كه آدم وقتي عصباني يا ناراحته نبايد تصميمي بگيره و يا كاري بكنه، حتي حرفي بزنه. چون احتمال اينكه تو اين شرايط خرابكاري بكنه بيشتر از اونه كه يه كار درست و حسابي انجام بده.
من هم ديروز همين اشتباه رو انجام دادم و ... حالا پشيمانم.
بدتر از همه اينكه متوجه شدم اين حسن آقايي كه من بهش گير دادم همون دوست عزيز خودمونه كه من خدمت ايشون ارادت دارم! ديگه خودتون حدس بزنيد من الان چقدر شرمنده هستم. و البته مي دونيد كه حرفي كه يك دوست ميزنه تعبيرش با همون حرف اگر از دهن يك غريبه در بياد چقدر فرق مي كنه.
از كجا معلوم اون دوست ناشناس ما هم خيلي غريبه نباشه؟
***
اينجانب ، رئيس الكتاب باد صبا ، از پشت همين تريبون مراتب پشيماني خود را نسبت به غر زدن هاي ديروز اعلام مي كنم و از تمامي دوستان ، آشنايان ، همسايگان و خوانندگان اين وبلاگ عذر خواهي مي كنم.
اينجانب به خصوص از دوست عزيز S Hasan بطور رسمي عذر خواهي مي كنم و اميدوارم آن جناب مطلب روز گذشته من را كلاً فراموش كنند.
..........................................................
يك توصيه دوستانه! :
عزيزان من!
با توجه به اينكه در فضاي مجازي اينترنت ما صرفا با يك سري اسم طرفيم كه حقيقي يا مجازي بودنشان با خداست، حداقل سعي كنيد هميشه با يك IDخود را معرفي كنيد تا ما هم شما را با آدمهاي غريبه اشتباه نگيريم!

يا حق.

4 Comments:

  • خب تو حرف دلت رو زدي حالا عيب نداره درك ميشه كرد كه ناراحت بودي:)
    بعد اينكه داداش سيا ضايع شده؟:))

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت مرداد ۱۱, ۱۳۸۴ ۱:۲۳ بعدازظهر  

  • راستي رئيس جان قربون شكلت يه توضيح اساسي بهم ميديد كه اين قضيه بچه هاي پرورشگاه و اينا چيه؟ مطلبت رو خوندم. ميخوام ببينم كه مثلا پول چقدر جمع شده. دستتون تا چقدر بازه كه با بچه ها باشيد و اينا. اگه ميل بزني ممنون ميشم. منم پايه ام خب؟ فقط زودي خبرم كن كه دق نكنم:)
    asreen@gmail.com

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت مرداد ۱۱, ۱۳۸۴ ۱:۲۶ بعدازظهر  

  • سركار رئيس ... اين حسن آقا رو كه مي بينين رفيق گرمابه و گلستان منه ... اينقده بوده ( نوك انگشتتون رو نگاه كنيد ) بزرگش كردم ... تر و خشكش كردم ... زحمتش رو كشيدم ... اونوقت شما يه جوري با اين جوون برخورد مي كنين كه از پيش ما بزاره بره . بعد مي گن چرا فرار مغزا ميشه ؟؟؟!

    نوشتة Blogger harry potter, در ساعت مرداد ۱۱, ۱۳۸۴ ۱۱:۳۴ بعدازظهر  

  • اکشال نداره، اکشال نداره. پیش می آد دیگه. (با صدای کلاه قرمزی بخونید)
    یه دوستی دارم که هر وقت پشیمون می شه با همین صدا عذرخواهی می کنه. اونوقته که آدم نمی تونه نبخشدش:)

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت مرداد ۱۲, ۱۳۸۴ ۸:۲۱ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا