باد صبا

یکشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۴

اگر بار گران ...

عادت به نيمه كاره رها كردن چيزي ندارم . بنايم اين بود كه هر دو سه روز يك بار خاطرات عجب شير را قلمي كنم و مقادبر زيادي هم ايده هاي توپ دارم اما چه كنم كه در ده روز گذشته آنقدر كارم سنگين شد كه حتي مجال نيافتم خودم را بخارانم چه برسد به عجب شير . ولي به شرافت بنيامين قسم ياد مي كنم كه بعد از برگشتن از سفر دوباره عجب شير را از سر بگيرم .
و اما سفر ... بناست كه چهارشنبه بروم پيش خدا هستم . مي گويند بايد قبل از سفر حج از همه حلاليت طلبيد ، خوب پس : هر كسي كه از نوشته هاي گهر بار اين جانب ، يا كامنت هاي محبت آميز بنده ، يا هر كوفت و زهر مار ديگري ناراحت شده ، به درك . البته اگرهم بخواهد ببخشد من مخالفتي ندارم .
وقتي از خدا برگشتم براي همه تان تعريف مي كنم چه خبر بود . در ضمن براي اينكه احترام خودتان را هم نگه داريد كسي سوغاتي نخواهد ، اما اگر بخواهيد دعها به مقادير زياد موجود است .
در پناه حق
هري پاتر

11 Comments:

ارسال یک نظر

<< باد صبا