باد صبا

شنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۴

ما تصمیم گرفتیم بریم آنتالیا 2

هوالمحبوب
سلام
با توجه به استقبال دوستان از تصمیم ما مبنی بر سفر به آنتالیا؛ روز چهارشنبه اینجانب و آسمان بانو جهت تدارک مقدمات سفر سری به یکی از مراکز خرید زدیم. از آنجایی که برای هر سفری چمدان مورد نیاز است ما هم تصمیم داشتیم برای خودمان چمدان بخریم ولی اینقدر جو بازار مدرسه زده بود (!) که ما هم جو گیر شدیم و به جای چمدان کیف مدرسه خریدیم ! اونهم نه یکی ، نه دوتا، 10 تا!! به عبارت 8 کیف پسرانه و 2 کیف دخترانه!!!
یکی از دوستان قدیمی هم که شنیده بود ما قصد سفر داریم برایمان لوازم تحریر آورد.بین خودمان بماند، فکر کنم این بنده خدا هم دچار جو گرفتگی شده بود! وگرنه آنتالیا رفتن که مداد و خط کش نمیخواهد!
روز پنجشنبه هم جای شما خالی رفتم آنتالیا!( آسمان بانو کار داشتند، نیامدند.) من هم که سفر تنهایی بهم نمی چسبید یک روزه رفتم برگشتم!

القصه؛ به اطلاع عموم دوستان میرساند اقلام گفته شده صبح پنجشنبه تحویل شد. ( شاهد هم دارم!!!)
انشاالله خداوند یک در دنیا، صد در آخرت جزای خیر بهتون بده که دل بچه ها رو شاد کردید.

........................................................
صبح است اول مهر
دل می تپد ز شادی
از شوق کودکانه
شهرست پر هیاهو

...

ک مثل کپل
صحرا شده پر ز گل
گ مثل گردو
بنگر به هر سو
ب مثل بهار
فکر کن بسیار
پ مثل پسته
نباش خسته

....

میرم مدرسه
میرم مدرسه
جیبام پر
فندق و پسته

....

باز آمد
بوی ماه مدرسه
بوی بازیهای راه مدرسه

.........................................

بازهم ماه مهر، بازهم هیجان رفتن به مدرسه ...
ولی نمیدونم چرا امسال اصلاً اول مهرش من رو یاد دوران خوش (!) تحصیل نمیندازه! هوا هم به اندازه کافی سرد نشده!
سالهای پیش همیشه اول مهر که میشد یاد مدرسه رفتن خودم میافتادم و دلم هوای مدرسه رو میکرد ولی امسال چنین حسی نداشتم. شاید چون سرم شلوغ تر از اونه که بخوام به مدرسه فکر کنم.
از اول تابستان امسال قرار بود ما خونمون رو عوض کنیم. بعد از نزدیک دو ماه و نیم گشتن دنبال یک خونه که مطابق سلیقه هر چهار نفر عوض خونواده باشه (!) یک خونه رو پیدا کردیم که به نظر خوب بود. حالا چی؟ وقتی اون خونه رو نشون ما دادند که صاحب خونه داشت بازسازی کلی میکرد. و حالا که تقریباً کار بازسازی رو به اتمام هست ما تازه تونستیم قد و قواره خونه رو برانداز کنیم! و خب تازه معلوم شد که با اون چیزی که فکر میکردیم خیلی فاصله داره!!! میدونین، بد ضد حالی بود:(
از طرفی هم ما این روزها در حال جمع کردن و بسته بندی کردن وسایلمون بودیم که البته هنوز تموم هم نشده. بعد از بیست سال یک جا نشستن، اسباب کشی یجور کابوس محسوب میشه!

خداوند همه رو زودتر بفرسته سر خونه و زندگیشون !!!

یا حق

5 Comments:

  • سلام رئیس جون! خوبی؟ خوشی؟ خدا خیرتون بده که دل این بچه ها رو شاد می کنین. ایشالا ثوابش رو در هر دو دنیا ببینین.
    میگم تو اسباب کشی کمک نمی خوای؟ دربست مخلصیم. امیدوارم یه خونه خوب و راحت و باب میل تمام اعضای خانواده پیدا کنین.

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت مهر ۰۲, ۱۳۸۴ ۱۱:۵۶ بعدازظهر  

  • دست مريزاد!! خدا قوت جوون!!حالا كنسرت كي رفتين؟؟ ايول تك خوري!!
    خونه نو مباركه.رييس حتما در نظر داشته باشيد محل جديدتون خروجي براي بزرگراه شهيد همت داشته باشه.البته توصيه برادرانه هست،ضرر نميكنين.
    عمه خانم پيشنهاد خوبي داده كه من به شدت استقبال ميكنم.اگر لايق دونستيد و دعوتم كرديد شلوغ كاريهاي مجلس با من.
    علي الحساب براي شروع يه تريپ عروسي بيام تا بعد.( تو اين چند روزه اونقدر عروسي رفتم كه ديگه ... ايول؟)
    عروس مثال قرص ماه والله
    ماشالله***************
    داماد که شاه عاشقای دنياس
    الهی که چشم نخوره انشالله
    عروس خانم خونه بخت مبارک
    نشستن به تاج و تخت مبارک
    تور سپيد خنچه عقد مبارک
    به قصر عشق رسيدنت مبارک
    عروس بايد **** شاه دومادو
    اين عاشق رسيده به مرادو
    همه بگيد عروس *** د ياالله
    مبارکه عروسيتون انشالله
    عروس بايد **** شاه دومادو
    اين عاشق رسيده به مرادو
    همه بگيد عروس ببوس د ياالله
    مبارکه عروسيتون انشالله

    راستي همه جوونها براي دعاي آخر متن رييس آمين مجلس پسند بلند بگن.

    نوشتة Blogger سپار, در ساعت مهر ۰۳, ۱۳۸۴ ۱۲:۴۸ قبل‌ازظهر  

  • اي واي!!! شرمنده يكيش از دستم در رفت!!!!

    نوشتة Blogger سپار, در ساعت مهر ۰۳, ۱۳۸۴ ۱۲:۴۹ قبل‌ازظهر  

  • منم اسباب کشی بازی هستم اگه خواستی:)
    میگم که حال میکنی چه استعدادی دارم؟ هی پول رو منتظر بودم بدم بهت بعد اصلا یادم رفته بود این گوشه شماره حساب گذاشتی! آی خندیدم به حواس خودم.
    میگم عروسی راه افتاده اینجا؟ آخ جون آخ جون :) حالا گیرم دعوت هم نشیم ذوق که می تونیم کنیم:))
    ببین عروسی هیچکس هم نیست بیا یه تریپ عروسی بیایید دل یه جوون رو شاد کنید! والا

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت مهر ۰۳, ۱۳۸۴ ۷:۵۹ قبل‌ازظهر  

  • راستی فکر کنم این اصلش اینجوره ها:
    پ مثل پسته نه باز، بسته:))
    کپل اینجوری نمی خوند؟

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت مهر ۰۵, ۱۳۸۴ ۸:۲۱ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا