باد صبا

سه‌شنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۴

یه روز معمولی

هوالمحبوب
سلام

امروز از صبح دو تا ترانه تو ذهنم دائم بالا و پائین میرن. برای شما هم اتفاق افتاده؟ هر کاری هم بکنی بیرون نمیرن که نمیرن!

گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گل شب بو دیگه شب بو نمیده
کی گل شب بو رو از شاخه چیده؟

گوشه آسمون
پر رنگین کمون
من مثه تاریکی
تو مثل مهتاب
اگه باد از سر
زلف تو نگذره
من میرم گم میشم
تو جنگل خواب

گل گلدون من
ماه ایوون من
از تو تنها شدم
چو ماهی از آب
گل هر آرزو
رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه
دلم یه مرداب

آسمون آبی میشه
اما گل خورشید
رو شاخه های بید
دلش میگیره
دره مهتابی میشه
اما گل مهتاب
از برکه های خواب
بالا نمیره

تو که دست تکون میدی
به ستاره جون میدی
میشکفه گل از گل باد
وقتی که ماتم میاد
دو ستاره کم میاد
میسوزه شقایق از داغ
...
یکیش این ترانه است. حیران بین غم یا شادی ... .
یکیش هم اینه:

چی بگم صبح سپیدم
مثل شبهای سیاهه
سینه ام زخمی ز سوز
شعله صد رنگ آهه
...
...................................................
صبح بطور هاتف غیبی با آسمان بانو صحبت میکردم کمی افکار بودند از بابت نقل مکان اجباری که به ایشان تحمیل شده بود که الساعه درست در جوار مسئول قسمتشان که یک بانوی نسبتاً بد اخلاق میباشد، مستقر شده اند. هیچ دل خوشی از این حادثه نداشتند و اظهار ناراحتی می نمودند. سعی کردم دلداریشان بدهم. فرمودند متاسفانه امکان ارتباط با شبکه جهانی اینترنت را هم از ایشان گرفته اند و آسمان بانو ازین بابت بسیار پریشان بودند.
قول دادم سلام مخصوص از طرف ایشان به همه دوستان برسانم.
انشا الله هرچه سریعتر مشکلشان برطرف شود؛ آمین.
.....................................................
من و آسمان میخواستیم اگر جور بشه امسال در مراسم مهرگان شرکت کنیم. یک زمانی هم به واسطه یکی از دوستان یک دوست زرتشتی داشتیم که میتوانستیم آمار برنامه هاشون رو ازش بگیریم. ولی در حال حاضر به اون بنده خدا دسترسی نداریم.
کسی میتونه کمک بکنه؟ هیچ کدومتون دوست زرتشتی ندارین؟

3 Comments:

  • سلام ما رسانید بر آسمان بانو:)
    من قبلا یه انجمن بود که کلاس پهلوی میرفتم ولی منم الآن خبری ندارم. میگم اگه تونستی پیدا کنی به ما هم یه ندا بده. خیر از جوونیت ببینی
    اغلب ترانه های عصار تو ذهن منم میفته. حالا فعلا همون ترانه وبلاگ تو ذهنم:)

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت مهر ۰۵, ۱۳۸۴ ۱۲:۳۶ بعدازظهر  

  • ايول، منم پايه‌م
    براي رو كم كني اسرين بانو هم كه شده منم آوازهاي شجريان تو ذهنم مياد.
    البته اين ترانه‌ها صبح به صبح فرق مي‌كنه.
    راستي من يه دوست زرتشتي دارم. فقط ساكن اصفهانه :))

    نوشتة Blogger بائوباب, در ساعت مهر ۰۵, ۱۳۸۴ ۱۱:۰۳ بعدازظهر  

  • فکر جالبیه. اگه تونستید تو مراسمشون شرکت کنید، یا به ما خبر بدید که ما هم بیایم و یا برامون بنویسین که مراسم چطور بود.

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت مهر ۰۶, ۱۳۸۴ ۸:۳۶ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا