باد صبا

چهارشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۴

عشق شوري در نهاد ما نهاد

عشق شوري در نهاد ما نهاد
جان ما در بوته ي سودا نهاد
گفت و گويي در زبان ما فكند
جست و جويي در روان ما نهاد
داستان دلبران آغاز كرد
آرزوييي در دل شيدا نهاد
قصه ي خوبان به نوعي باز گفت
كاتشي در پير و در برنا نهاد
رمزي از اسرار باده كشف كرد
راز مستان جمله بر صحرا نهاد
از خمستان جرعه اي بر خاك ريخت
جنبشي در آدم و حوا نهاد
عقل مجنون در كف ليلي سپرد
جان وامق بر لب عذرا نهاد
بهر آشوب دل سوداييان
خال فتنه بر رخ زيبا نهاد
وز پي برگ و نواي بلبلان
رنگ و بويي در گل رعنا نهاد
فتنه اي انگيخت شوري در فكند
در سراي شهر ما چون پا نهاد
جاي خالي يافت از غوغا و شور
شور و غوغا و رخت آنجا نهاد
نام و ننك ما همه بر باد داد
نام ما ديوانه ي رسوا نهاد
چون عراقي را در اين ره خام يافت
جان او بر آتس سودا نهاد

3 Comments:

ارسال یک نظر

<< باد صبا