باد صبا

شنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۴

سمنوی بعد سال تحویل!

هوالمحبوب

جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هــــــلال عـیــــــد در ابروی یــــار باید دید

عیدتون مبارک! هرچند که از عید گذشته!
هیچ عیدی به اندازه عید فطر هیجان نداره! آدم تا آخرین لحظه نمیدونه عید کِیه!
.......................
مدتیه سرم شلوغه. یعنی نه اینکه کار خاصی داشته باشم ها ، نه. فکرم مشغوله. صدها زنبور تو سرم وول میخورن و ویز ویز می کنن. مخاطب همشون منم! انتظار هم دارن که من حرف همشون رو بشنوم! از صبح که از خواب بیدار میشم شروع می کنن تا خود شب که سرم رو بذارم رو بالش و خوابم ببره. تمام مدت... . نمیتونم فکرم رو روی کاری متمرکز کنم. تا حواسمو جمع می کنم یکی از این زنبورا میاد یه حرفی میزنه که حواسم پرت میشه!
دعا کنید. دعام کنید بلکه از دست این زنبورای مزاحم خلاص بشم ... آمین!
.......................
ماه رمضان هم تموم شد...به همین سادگی. امسال ماه رمضان درهم و برهمی داشتم!! اصلاً نفهمیدم کی شروع شد و چطوری گذشت. چند وقت پیش با یکی از دوستام صحبت میکردم میگفت احساس نمیکنی امسال ماه رمضان زود گذشت؟ گفتم: چرا. انگار هرسال داره سریعتر از سال قبل میگذره.
و اینها روزهای عمر من هستند که میگذرند؛ به تکرار، به بیهودگی، به ترس و به تردید ...
......................
جدیداً چند تا کتاب خوندم که دوست داشتم براتون بنویسمشون؛ ایشاللا سر فرصت .
یا حق

6 Comments:

  • عید شما مبارک دست دست دست:)
    زنبور رفته تو سرت؟ اوه اوه می دونم چه خبره! خانوم جون عسلهاش رو دور کن:))(چه نمکدون شدم )
    تو هم واسه من دعا کن قربون شکلت.
    ایشالله که همه چی به خیر برات درست میشه آزاده جان:)

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت آبان ۱۴, ۱۳۸۴ ۹:۴۶ قبل‌ازظهر  

  • سلام رئیس جون! عیدت مبارک. شماره محل کارت رو پیدا نمی کنم. اگه برات ممکنه یه بار دیگه بهم بده:)

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت آبان ۱۴, ۱۳۸۴ ۱۲:۰۶ بعدازظهر  

  • من ديگه كمكم دارم نگران مي‌شم.
    ئه‌سرين كه زنبوريه. ريسس كه زنبوريه. عمه خانم كه هيچ
    به ئه‌سرين كه مي‌گم مي‌گه خسته شدم از تكرار. عمه هم كه مي‌گه تكراري شده زندگي. رييس هم كه همين رو مي‌گه
    بر و بچ مجنون ظاهرا ما عقبيم. بيايد ما هم گير كنيم تو دور پوچي و تكرار
    شايد واقعا حال مي‌ده.

    نوشتة Blogger بائوباب, در ساعت آبان ۱۴, ۱۳۸۴ ۲:۰۹ بعدازظهر  

  • ايول
    من الان ديدم
    بالاخره بعد از 6-7 ماهي اون بيت هفته هم عوض شد.
    :))

    نوشتة Blogger بائوباب, در ساعت آبان ۱۴, ۱۳۸۴ ۸:۱۷ بعدازظهر  

  • خدمت بائوباب: سلام . دیدم اینجا دست به نقده گفتم همین جا جواب بدم. این زندگی نیست که برای ما تکراری شده، بلکه مائیم که واسه زندگی تکراری شدیم. لااقل تو این یه ماه از این تکرار دراومدم. تا بعد، توکلت علی الله!

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت آبان ۱۵, ۱۳۸۴ ۱۰:۱۴ قبل‌ازظهر  

  • راستی من اومده بودم اینو بگم: رئیس خیلی خیلی مشکوک می زنیا. اساســـــــــی!!!
    به خدا قول می دم این آخرین بارم باشه که شماره ات را گم می کنم.
    نمی خوای یه بار دیگه بهم شماره بدی:(

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت آبان ۱۵, ۱۳۸۴ ۱۰:۱۷ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا