کآدم چو بهشتی شد در نار نمی گنجد ....
در خانه دل، ما راجز یار نمی گنجد
چون خلوت یار اینجاست ، اغیار نمی گنجد
در کار دو عالم ما چون دل به یکی دادیم
جز دست یکی ما را در کار نمی گنجد
مستیم و زین مستی بیخود شده از هستی
در محفل ما مستان هشیار نمی گنجد
در آینه دل داریم با غیر چه دل داریم
وان دل که دراو غیر است دلدار نمی گنجد
موسی چو موحد شد در شرک نمی ماند
آری گل این بستان با خار نمی گنجد
....
فکر می کردم کاش این همه زود آرزوهایمان را رها نمی کردیم ، کاش آرزو کردن را یاد می گرفتیم ، کاش آرزوهای بزرگ می کردیم . به یکی از عزیزان گفتم که آرزوی بزرگ کن ، گفت : البته من تمام انرژی ام را گذاشته ام تا کنکور قبول شوم حتی آرزوهایم را ... . باز در دل گفتم کاش آرزوی بزرگ داشتن را یاد می گرفتیم ، یا لااقل آرزو کردن را در کوچه های کودکی مان رها نمی کردیم تا این هم با آن گم شود و خلاص .
چون خلوت یار اینجاست ، اغیار نمی گنجد
در کار دو عالم ما چون دل به یکی دادیم
جز دست یکی ما را در کار نمی گنجد
مستیم و زین مستی بیخود شده از هستی
در محفل ما مستان هشیار نمی گنجد
در آینه دل داریم با غیر چه دل داریم
وان دل که دراو غیر است دلدار نمی گنجد
موسی چو موحد شد در شرک نمی ماند
آری گل این بستان با خار نمی گنجد
....
فکر می کردم کاش این همه زود آرزوهایمان را رها نمی کردیم ، کاش آرزو کردن را یاد می گرفتیم ، کاش آرزوهای بزرگ می کردیم . به یکی از عزیزان گفتم که آرزوی بزرگ کن ، گفت : البته من تمام انرژی ام را گذاشته ام تا کنکور قبول شوم حتی آرزوهایم را ... . باز در دل گفتم کاش آرزوی بزرگ داشتن را یاد می گرفتیم ، یا لااقل آرزو کردن را در کوچه های کودکی مان رها نمی کردیم تا این هم با آن گم شود و خلاص .
5 Comments:
من یک وقتهایی از خودم عصبانی میشم که خودم رو بین همین قبیل حرفهای کوچک گیر انداختم. حرفهای بی اهمیتی مثل کنکور و ...
جانا سخن از زبان ما می گویی
نوشتة
توسن, در ساعت آذر ۰۲, ۱۳۸۴ ۹:۳۰ قبلازظهر
ااا
جوابش همون شعر مطلب آخرم تو وبلاگ خودمون.... يا يه چيزي تو همون مايهها...
http://hezar-dastan.blogspot.com/2005/11/3rat-zerat.html#comments
نوشتة
بائوباب, در ساعت آذر ۰۲, ۱۳۸۴ ۱۰:۳۸ قبلازظهر
آسمان کجایی ؟ اینجا بی تو صفایش کم می شودها. دلم بدجور برایت تنگ است
نوشتة
امضاء محفوظ, در ساعت آذر ۰۳, ۱۳۸۴ ۱:۵۳ بعدازظهر
کاش
نوشتة
ناشناس, در ساعت آذر ۰۳, ۱۳۸۴ ۳:۳۸ بعدازظهر
در خانه دل، ما راجز یار نمی گنجد
فكر كنم كاما بايد بعد از مارا باشد ؟؟؟؟؟!!!!
در خانه دل مارا، جز يار نميگنجد
نوشتة
بائوباب, در ساعت آذر ۰۵, ۱۳۸۴ ۱۰:۱۴ قبلازظهر
ارسال یک نظر
<< باد صبا