باد صبا

یکشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۴

کلید

وا ميشود به عادت معمول با کليد
هر قفل و در به دست شما هست، تا کليد
در ها بدون شک همگي باز مي شوند
«در قفلشان فرو برود هر کجا کليد»
در را براي باز شدن آفريده اند
اما به شرط آنکه بُوَد باشما کليد
وقتي که قفل باز شود با فشار دست
يعني که قفل واشده اما نه با کليد
«از اتفاقهاي درون اتاقها»
«دارد هزار خاطره و ماجرا کليد»
«درها هميشه مسئله دارند» جالب است
«از راه قفل رابطه دارند» با کليد
هرگز گشودن در بسته گناه نيست
وقتي که آفريده برايش خدا کليد
تا بوده ، بوده يک تنه مشکل تراش، قفل
تا بوده ،‌بوده يک تنه مشکل گشا، کليد
قفلي که فکر باز شدن نيست در سرش
حالا تو هِي بساز براش از طلا کليد
گاهي اگر نخورْد به در، يا که سخت خورْد
بايد که اندکي بشود جابجا کليد
زيرا به هيچ درد، پس از آن نمي خورَد
قفلي که رفته داخل آن را به را کليد
گاهي که در به سعي خودش باز مي شود
يعني که احتياج ندارد به ما کليد
اين يک سفارش است که حتماً عمل کنيد!
حالا که مثل بنده اسير مشاکليد،
آدم براي کار مهم گاه لازم است
از روي هر کليد بسازد دوتا کليد
من خانه ام نمونه ي يک جاي ساکت است
حتي درون قفلْشْ ... ندارد صدا کليد

يا رب روا مدار که بيگانگان کنند
هرگز به قفل مام وطن آشنا کليد
دل مي زند به ورطه ي درياي قفل ها
وقتي که يک کليد شود ناخدا کليد
هرگز يکي به قفل درِ ما نمي خورد
بارد اگر به روي زمين از هوا کليد
اين راز خلقت است که جفت است هرچه هست
يعني بدون قفل ندارد بقا کليد
آري اگر نبود به قفل احتياج خلق
کي مي شدند اين همه درگير با کليد
از قفل کهنه مي شود آموخت عشق را
آسان ز قفل کهنه نگردد جدا کليد
هرگز جدا نمي کند آن قفل را، ز خويش
«وقتي چشيده مزه ي يک قفل را کليد»
مشکل گشودن است و گره باز کردن است
کارش هميشه هست در اين راستا کليد
هر قفل با کليد خودش باز مي شود
دارد بدون شک همه ي قفلها کليد
گاهي نگاه کن به سراپاي قفل خويش
هرگز مکن به داخل آن بي هوا کليد
وقتي به هر طريق دري وا نمي شود
يا اينکه قفل مسئله دار است يا کليد
گاهي که قفل مسئله دارد درست نيست
بردن درون مسئله تا انتها کليد
يا نه ، کليد مسئله دارد بدون شک
ازجا تکان نمي دهد آن قفل را کليد
وقتي کليد مي شکند در درون قفل
از در بلند مي شود آواز وا کليد
با اين شکستن است که يکباره مي کند،
در راه قفل جان خودش را فدا کليد
غير از درون قفل خودش من شنيده ام
باور کنيد هيچ ندارد صفا کليد
بي شک کليد هست شريک گناه قفل
وقتي مسلم است برايش خطا کليد
از قفل با کليد، درست استفاده کن
کاري نکن به جان تو گردد بلا کليد
يک عمر مي توان سخن از قفل يار گفت
پس در ميان اين همه مضمون چرا کليد؟!
گفتم خدا نکرده نيفتد تزلزلي
در ذهن آن کسي که نيفتاده جا کليد
مفهوم پشت پرده ي آن را شکافتم
چون از کليد ذهن تو فرق است تا کليد
تا وا کنم طلسم مضامين بکر را
کردم رديف شعر خود از ابتدا کليد
بادا هميشه باب فتوحش گشاده تر
صد مرحبا کليد و هزاران زها کليد!
صد قفل اگر به درگه او رو بياورند
تا صبح مي دهد همه شان را شفا، کليد
يک لحظه هم نديدمت از قفل خود جدا
اي مظهر رفاقت و مهر و وفا،کليد!
افسوس ، بسته ماند و نشد باز گر چه من
کردم ميان قفل مضامين بسا کليد
يک دل به سينه دارم و يک شهر دلسِتان
يا رب عنايتي کن و بفرست شاکليد!
( ناصر فیض )

3 Comments:

  • :))))))))))))))))))))))))))))))
    داداش مرام كليدي هم دنيايي داره ها.
    ايول به اين ذوق.

    نوشتة Blogger سپار, در ساعت آذر ۲۷, ۱۳۸۴ ۶:۴۶ بعدازظهر  

  • هري،
    به جان همان كه پرستش نموده‌اي
    بر پاچه‌ي بائوبابت نكن كليد
    =))

    نوشتة Blogger بائوباب, در ساعت آذر ۲۷, ۱۳۸۴ ۷:۲۹ بعدازظهر  

  • سلام به همه. خوبید خوشید؟
    چه خبره؟ من اصلا از کامنتهای معصومه خبر نداشتم هری! من چی چی شدم؟ والا یک کم سرم شلوغه ! اینترنت میام ها ولی همه اش بدو بدو اینور مطلب جمع کنم. حالا اون قضیه وبلاگ معصومه چیه؟ تقصیر این عمه است که به من نمیگه من کامنت دارم اونجا! راستی کامنت دونی خودم درسته ها! مشکل از گیرنده شماست!
    دیگه دیگه اینکه ... یادم نیست ! آهان سیگار چی بید؟ در اسرع وقت جواب دهید متشکرم
    ئه سرین بانو
    پ.ن. سلام بر و بچه های مجنون

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت آذر ۲۸, ۱۳۸۴ ۱۲:۳۴ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا