باد صبا

یکشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۴

بعونك يا لطيف

عشق آن اول موهبت است که قدیم است . اول عاشق خدا بود و اول معشوق خدا. آن امانت - که ولایت است - را بر دوش انسان نهادند اما عشق را چگونه می توان به او واگذار کرد؟ تو بگو که کیست تا امانت دار این امانت باشد ؟ یا خود خیانت نکند یا فریب ریاکار را نپذیرد و یا ارزان رهایش نکند . این کدامین است که آنرا به بیع و شراع نفروشد .
هان ! کجاست آنکس که بخواهد خون و گوشت خود را به بهای شنیدن زمزمه ای در درون جانش فدا کند ؟ کیست آن کس که خانه و کاشانه و اهل و دنیایش را یکسر پیش کش نماید ؟ کجاست او که دانسته تن که نه جان و دل به این تجارت پر ضرر تسلیم نماید ؟ ”کجایند آنان که مشتاق دیدارشانم”* ؟ قواعد بازی را می دانی ؟ عشق، پرستش و مستی است ، و آنکس و تنها آنکس می تواند پرستیده شود که جز این، کار دیگری او را نشاید . کسی می تواند از چشمه عشق سیراب شود که خود سرچشمه فیض لایزال است .کاش می دانستی که اگر نپذیری شکست خورده ای و اگر بپذیری بازنده ای ؟ کاش می دیدی که اگر عاشق باشی زارت می کند و اگر معشوق بمانی به آتشت خواهد کشید ؟ بگذار دست ها از آن کوتاه شود . اما من و توباید بیاموزیم که هر حقیقت که بسبب بزرگی اش در سینه تنگ ما جای نگرفت ، را انکار نکنیم . به زودی حق چنان که هست ، خود را بر راهیان آخرالزمان نمایان خواهد کرد....
لازمه عشق ،اختیار است و اینچنین است که ملائک درمانده اند دردرک مراتب آن .اما بخواهی یا نخواهی دست انسان را به درکش گشوده اند .همان انسان عجول . که تا چشم در جلوه جمال معشوق میفکند ، غالب تن را رها می کند تا سبک بسوزد و به آتش کشد . بی آنکه بیندیشد و چون و چرا کند. او که از سوختن می ترسد چگونه راه به حریم دل یابد؟ عشق می سوزاند . چنان که دیگر ندانی کدام خاکستر معشوق است و کدام خاک عاشق . پس چون این هرسه – آتش و هیزم و بادیه نشین- سوختند ، عالمی به آتش خواهد نشست .ندیده ای که جهان فراموش کار خودفریب ، چگونه در غم عشق اينان می سوزد؟ برایت عجیب نبود ؟ بگذار بگذریم ...
درود خدا بر معشوقه ازلی حق ، صدیقه اطهر و بر فرزندش، که آخرین روزنه نجات است در این روزهای خاکستری .

------------------------------------------
* برگرفته از حدیثی از امیر المومنین

3 Comments:

  • نمی دونم چرا معمولا برای مطالب تو کسی پیغام نمی ذاره. احتمالا یا اون قدر مسحورش میشن که یادشون میره یا این که هضم شون ضعیفه و نمی گیرن!به احتمال قریب به یقین همه اساتید از دسته اول هستن!الان همه میگن تو که پیغام گذاشتی پس کدوم طرفی؟! من یک جایی اون وسط وسط ها هستم!دارم سعی می کنم که بفهمم! نمی دونم مطلبت به بحث اون شب مون ربط داره یا نه. ولی فکر می کنم یک مقدار خلط مبحث شده بود. شاید من نتونستم منظورم رو دقیقا بیان کنم. ضمن این که یک مقدار هم توی خاکی رفتیم! اون چیزی که تو از لمسش حرف می زدی با این چیزی که الان نوشتی فرق می کنه. من حرفم این بود که حتی کلمه عشق رو نباید هر جایی و برای هر چیزی خرج کرد چه برسه به خودش. در هر حال از مطلبت لذت بردم. موفق باشی

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت آذر ۲۷, ۱۳۸۴ ۸:۲۸ بعدازظهر  

  • سلام
    امضا محفوظ جان این دوستت چقدر هوله!!!
    من تازه امروز صبح این مطلب رو دیدم بعد رفیقمون شاکیه که چرا هیچ کس کامنت نمیذاره!! عزیز مهلت بده مردم بخوننش بعد ...
    و اما اینکه :
    اما من و توباید بیاموزیم که هر حقیقت که بسبب بزرگی اش در سینه تنگ ما جای نگرفت ، را انکار نکنیم .

    و ...

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت آذر ۲۸, ۱۳۸۴ ۸:۲۳ قبل‌ازظهر  

  • آن خطاط سه گونه خط نوشتی:
    یکی آنکه او خود خواندی، لا غیر
    دوم آنکه هم او خواندی و هم غیر
    سوم آنکه نه او خواندی و نه غیر او؛
    آن خط سوم منم.

    شمس تبریزی

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت آذر ۲۸, ۱۳۸۴ ۱:۰۲ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا