باد صبا

جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۴

هنوز چند روزی راه است تا به آن منزل که از آن آمده ایم برسیم . آری مبدأ و معاد ما کربلاست . خاندان نبوت پذیرفت که رنج هدایت خلق را به جان شیرین بخرد و آن عهد که خداوند با انسان بست را عملی نماید.« الم اعهد الیکم یا بنی آدم ...» ؟. یادش بخیر . علی می فرمود چنان با تاریخ خو کرده ام که گویی در آن زمان زیسته ام . باید تاریخ را اینگونه خواند . چه بسیار مردانی که در میدان عمل به سوراخ های هفت تو خزیدند . تو فکر می کردی که اگر حق را بشناسند از آن دفاع خواهند کرد اما حقیقت آنست که حق را شناختند و بدان عمل نکردند . به اراده خویش کارها را جلو انداختند و بر عهده قضا و قدر الهی نهادند . چه عجب که آن ملعون در کاخ ظلم خویش بخواند :« خدا را شکر که شما را رسوا کرد و دروغهای شما را آشکار ساخت».
خدای او خدایی است که در کیسه زر جا می شود و آن خدا عجیب است اگر اراده ای خلاف اراده صاحب کیسه کند .
دست بر شمشیرهایشان بردند ، مرا دیدند که عمامه پیامبر بر سر گذاشته بودم و به شتر پیامبر سوار بودم ، اما چنان بر من تاختند که گویا عقد و کینه تمام نامسلمانی ها را می خواهند بگشایند . شمشیری هم اگر نبود با نیزه خویش و اگر نبود سنگ که بود .این هم قضای خدا بود که بر ما جاری شد ؟ قضای خداوند در آن است که اراده مردمان به تحقق رسد تا دیگر کسی را حجتی به نافرمانی نماند . قضای خداوند آنست که حر حسینی شود و ... یزیدی ، چه باک که عمری ، زیر سقف خیام ما متنعم بود .
فاتحه اسلام را خواندم و از مدینه خارج شدم . آنجا که هرم اسلام را بجای پیامبر و جانشینش و یاران چون آهن او ، یزید در دست گیرد دیگر اسلامی نیست . اسلامی هم اگر هست در کربلا ست .
بگذار اینان گرد خانه خدا بچرخند ، بگذار که سنگ و چوب را پرستش کنند . بگذار حج بروند و حاجی گویان دست بر انبان خود بگیرند مبادا که یتیمی چشم بر آن دوزد .آنها خدایی می خواهند که کیسه هایشان را در خطر نیندارد. خدای بی خطر .
من آمده ام با کوله ای از میراث انبیاء خدا ؛ از نوح ، از آدم از عیسی و موسی ، از ابراهیم و از محمد رسول ا... . خاشاک بیابان که رنجی نیست در مقابل آن طعنه ها که دوست و دشمن روا می دارد : « بهتر آنست که با مردم گمراه صلح کنی .»
هنوز شصت سال بیشتر نیست که از هجرت پیامبر می گذرد . « کجایند مردانی که ما را ندیده اند و به ما ایمان دارند و بر مصائب ما می گریند و در ستاندن حق ما شتاب زده اند. چه مشتاق دیدارشان هستم.»

3 Comments:

  • توضیح اینکه عکس از سایت عاشورا برداشت شده است : http://www.ashoura.com

    نوشتة Blogger امضاء محفوظ, در ساعت بهمن ۰۸, ۱۳۸۴ ۱۲:۰۰ قبل‌ازظهر  

  • این مردم همانهایی بودند که کار علی (ع) را به جایی رساندند که گفت " نفرین بر شما مردم، که دلم را به آتش کشیدید و سینه ام را مالامال از خشم کردید."
    و تو هم درد را حس میکنی وقتی بدانی مخاطب این جمله نه کافران و نه منافقان، نه یاران معاویه و نه یهود و نصارا، که مردمانی بودند که با علی (ع) بیعت کرده بودند!
    این مردم هنوز هم هستند ...

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت بهمن ۰۸, ۱۳۸۴ ۹:۳۹ قبل‌ازظهر  

  • آسمان جان من خودم رو نمی دونم اما شما ( کلا جنس لطیف رو می گم ) به نظرم از دسته ی همون آدم هایی باشید که رئیس نه توسن میگه ...

    نوشتة Blogger harry potter, در ساعت بهمن ۰۸, ۱۳۸۴ ۱۱:۵۰ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا