باد صبا

شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۵

عجم زنده كردم بدين پارسي

آسمان از سعدي و روز بزرگداشتش نوشت ، يادم آمد كه آقاي رئيس جمهور در سفر استاني خود به خراسان تمام استان را متر كرد ؛ از شهرهاي بزرگ گرفته تا ده كوره ها ؛ ولي اين سوال باقي ماند كه چرا توس نرفت و از حضرت فردوسي حتي به كلامي هم ياد نكرد . مردي كه امروز زبان مان وپيوندمان با فرهنگ كهن فارسي را ، مديون اوييم .
دوست شاعري دارم كه البته خبرنگار هم هست و فيلم ساز و همينطور جهانگرد و اهل هزار فرقه ي اهل و نااهل ديگر . از سه خبرنگاري است در جهان كه با خود ملا محمد عمر (طالبان) ملاقات و مصاحبه كرده است . در كسوت هاي مختلف در افغانستان بوده ، از رايزن فرهنگي ايران بگير تا خبرنگار و فيلم ساز . با احمد شاه مسعود هم در هنگام گرفتن گزارش از جنگ افغان ها آشنا مي شود و چنان تعلق خاطر دو طرفه اي بين آنها ايجاد مي شود كه مدتها سنگر به سنگر با احمد شاه مسعود در كشاكش جنگ زندگي مي كند . و در عين حال فيلم مستندي از زندگي او مي سازد به نام (( شير دره ي پنج شير )) كه صداوسيما هم بعد از شهادت احمد شاه مسعود نشان داد .
حسين تعريف مي كند كه: (( يكبار كتاب شعري همراهم بود . احمد شاه مسعود از من پرسيد كه اين كتاب چيست و شروع كرديم به خواندن آن . در همين وقت از پشت بي سيم خبر دادند كه دشمن به طرف مقر فرماندهي حمله كرده و نزديك است كه به آنجا برسد . با شنيدن اين خبر همه آنجا به اضطراب و تقلا افتادند و آماده ي رويارويي با دشمن شدند . در اين ميان احمد شاه مسعود كماكان با خونسردي نشسته بود و كتاب شعر را مطالعه مي كرد . بعد از حدود بيست دقيقه اي معاون مسعود از كوره در رفت و خطاب به مسعود گفت : (( الان وقت عمليات است نه ادبيات !!! )) مسعود هم با عصبانيت به او جواب داد كه : (( تو نمي فهمي كه تمام اين عمليات بخاطر همين ادبيات است ؟؟ ))
وقتي شنيدم برايم جالب بود كه يك چريك مانند احمد شاه مسعود اينقدر به زبان فارسي دلبسته است كه علت تمام جنگ و جهادش را زنده نگه داشتن ادبيات ، فرهنگ و تمدن كهن فارسي مي داند . ( خداوند غريق رحمتش كند ) و اين در حالي است كه رئيس جمهور ما در روز ملي بزرگداشت عطار نيشابوري در نيشابور سخنراني مي كند بدون اينكه حتي كلامي از عطار بگويد . لابد صندوق مهر رضا و ساختن استاديوم سوم شهر مهمترند . و از آن بدتر وزير فرهنگ و ارشاد مملكت كه در آنجا حضور دارد و گويا بزرگداشت يك همچنين حكيم و عارف فرزانه اي اساسا برايش معنايي ندارد ...
در پناه حق
هري پاتر

3 Comments:

  • چه باید گفت؟
    اول زبانمان را فراموش می کنیم و فکر می کنیم عربی زبان کاملتریه یا انگلیسی زبان با کلاس تریه یا هر دلیل دیگه.
    بعد کم کم تاریخ سرزمین خودمون رو فراموش می کنیم . بعد کم کم خودمون رو فراموش می کنیم. بعد کم کم تبدیل می شیم به یه چیز دیگه!
    اینو رو شاید یه بار دیگه هم گفتم. یادمه اوایل انقلاب که من بچه بودم یه حرکتی شروع شده بود برای محو کردن هرچه رسم ایرانی! مثل عید نوروز و چهارشنبه سوری و حاجی فیروز و غیره...
    بعد چندین سال تلاش مستمر معلوم شد جوون ما دیگه هیچچی نیست! نه ایرانیه، نه عربه، نه مسلمونه، نه زرتشتیه!
    بعد شروع کردند کم کم تو تلویزیون سفره هفت سین چیدن، اونم اولاش یواشکی! و شب یلدا انار و هندونه تو دکور گذاشتن و ساعتها حرف زدن از رسم های قشنگ ایرانی و آریایی و تو بوق کرنا کردن که ایرانی ها چنین اند و چنان اند!
    که چی؟ که مثلاً با این بحران هویت بوجود آمده مقابله کنند. راستش به نظرم کار از کار گذشته بود وقتی آقایان متوجه اشتباهاتشون شدند.
    حالا هم حکایت این نو دولتان هست و اولویت های غلط و درستی که صرفاً با نظر خودشون اعمال می کنند.
    وگرنه اگر فردوسی و سعدی و عطار و امثال اینها نبودند که الان ما یا به ترکی عثمانی حرف میزدیم یا مغولی یا عربی!
    اصلاً دیگه زبان فارسی باقی نمیموند که ما بشینیم به صدای زیبای شجریان گوش بدیم و حافظ رو بگیریم دستمون و بخونیم که :
    دلم رمیده لولی وشیست شور انگیز
    دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز !
    یا این ابیات فردوسی رو چنان حماسی بخونیم انگاری خودمون بسی رنج بردیم درین سال سی که عجم زنده کنیم بدین پارسی!!و اینکه:

    بناهای آباد گردد خراب
    ز باران و از تابش آفتاب

    پی افکندم از نظم کاخی بلند
    که از باد و باران نیابد گزند

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت اردیبهشت ۰۳, ۱۳۸۵ ۸:۴۱ قبل‌ازظهر  

  • كم كم داري محمد حسين جعفريان را مصادره مي كني .لابد اگر از كنار مقبره نادرشاه رد بشي ، پسر خاله از آب در ميايد

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۰۴, ۱۳۸۵ ۱۱:۵۹ قبل‌ازظهر  

  • هری جان پسرم شما هم دلت خوشه ها! ادبیات فارسی کیلو چند؟ راستش من زیاد از شهریار(شاعر ترک) زیاد خوشم نمیاد ولی دلیل نمی شه که ازش بد بگم، منظورم اینه که یه حس شخصیه ولی فکرش رو کن وقتی ما فردوسی و سعدی و حافظ و دیگه زمان خودمون نیما و فروغ رو داریم چرا باید روز شعر ما روز تولد شهریار باشه؟ درست که شهریار شاعر بزرگ و توانایی بوده ولی آیا بیشتر از اینا که گفتم؟ ای بابا هری جان ادبیات فارسی هروقت بحث نون توش بوده مهم شده!
    این رفیق شما همونی نیست که یک مدت هم تو هفته نامه مهر می نوشت؟

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۱۰, ۱۳۸۵ ۱۲:۴۵ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا