باد صبا

یکشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۵

روزنوشت

هوالمحبوب
این مدتی که نبودم، بقیه هم نبودند!
من واقعاً از دیدن این همه شور و اشتیاق وبلاگ نویسی در دوستان عزیز امضا محفوظ و آسمان لذت می برم!!
البته امضا محفوظ کمی تا قسمتی عذرش موجه است. می دونم که در محیط کار به شدت درگیراست و این روزها هم مادرشان کسالت داشتند که همینجا صمیمانه دعا می کنم زودتر بهبودی حاصل شود.
ولی آسمان هیچ بهانه ای برای غیبتش ندارد!
خودم هم کمابیش سر میزدم ولی حس نوشتن نداشتم. سخت درگیر زندگی ام شده ام، نه درگیر فیزیکی که بیشتر درگیر ذهنی.
کتاب می خوانم این روزها ولی بسیار پراکنده. متمرکز نمی شوم روی موضوع، برای همین کتاب را تکه تکه و کوتاه می خوانم. همین می شود که یک کتاب دو ماه روی دستم میماند! از طرفی هم دلم نمیاید نخوانمش! برای منی که کتاب را دستم می گرفتم و تا تمام نمی شد زمین نمی گذاشتم این وضعیت حکم تراژدی را دارد!

نمایشگاه کتاب را هم دیدیم، بد نبود. جو نمایشگاه آشکارا بر حَسَب شرایط عوض شده بود! جالب بود!
یادش به خیر سالهایی نه چندان دور نمایشگاه رفتن حکم نفس کشیدن را داشت برایم و خرید کردن از آنجا هم! یکی دو سالی می شود که نمایشگاه می روم که رفته باشم!
کتابهایی را که می خواستم بخرم حواله دادم به بعد نمایشگاه و روبروی دانشگاه تهران! البته شاید یک دلیلش دفترچه تخفیف خرید کتاب بود که یکی از دوستان زحمت تهیه اش را برایم کشید. مجموعه ای از ناشران درصدی تخفیف برای کتابهایشان اعلام کرده اند که خدا خیرشان بدهد تا پایان تابستان وقت دارد!
........................
و در نهایت اینکه ملالی نیست جز دوری شما.
مراقب خودتان هم باشید، و بیشتر از هر جای دیگر مراقب روحتان و قلبتان.
در پناه حق.

6 Comments:

  • چه عجب بابا! وضعيت كتاب خوندن منم اسفبار شده
    نمايشگاه كه خيلي بي در و پيكر بود امسال. بي برنامه
    اينارو ولش اين دفترچه تخفيف چيه؟ منم مي خوام يالله! يالله اعتراف كن از كجا بايد گير آورد
    مادر امضا محفوظ ناراحتي داشتند؟ جدي كه نيست كه ها؟ بهترن الآن؟ خدا نه مشكل جدي نباشه و زود زود خوب شن.. ايشالله

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۱۷, ۱۳۸۵ ۱۰:۱۵ قبل‌ازظهر  

  • حال مادر امضا محفوظ بهتره ؟ ايشالا كه زودتر خوب بشن

    نوشتة Blogger harry potter, در ساعت اردیبهشت ۲۰, ۱۳۸۵ ۸:۲۷ بعدازظهر  

  • سلام!
    اول دومين چيزي كه ميخوام بگم رو ميگم بعد اوليش رو.
    دوم: حضرت بانو توسن شما ديگه چرا كم نويس شديد؟ بادصبا براي خودش سبك و سياق ويژه اي داشت.چي شده كه ديگه دل و دماغ نوشتن اينجا ديده نميشه؟ حالا من دست تنها بودم و از طرفي بنا به دلايلي سرم شلوغه ولي شماها كه ماشاالله . . . . .بنويسيد كه بيشتر استفاده كنيم.
    اول: ميبينم كه موسم فرح و شادي و شيرين كامي و قند و نبات و عسل و سكنجبين رسيده و عزيز دلمون،نور چشممون، قوت قلبمون،كرشمه و نگارمون، آنكه همه رازهاي نهان ريخته در چشمان سياهش هري بيك نمك، بزرگ تفنگ داران ديده به جهان گشوده و مرغكان و رازكان رو به رقص و طرب آورده.
    هري جان تولدت مباركه! بر خلاف سفارش شيوخ جليل القدر ما همچنان ميگوييم كه صد سال به از اين سالها و آرزو ميكنم كه هميشه سرزنده و لبخنده و شاداب باشي.(خسته شدم بس كه مدح گفتم، مراسم تولدت رو هماهنگ كن كه بدجور تو فاز كمبود تولد گيروون هستم)
    صفرم: اميدوارم كه كسالت مادر سركار خانم محفوظ امضا، بر طرف شده باشه و ايشون كما في سابق به نوشتن مطالب متفاوتشون ادامه بدهند.

    نوشتة Blogger سپار, در ساعت اردیبهشت ۲۲, ۱۳۸۵ ۱۰:۵۵ بعدازظهر  

  • عذر می خواهم از همه دوستان . ممنون از دعاهای خیرتان . به حمدالله مادر خیلی بهترند .اما من از توسن بعید می دانستم که مشغله های اینچنینی را موجه بدانند برای ننوشتن .اگر منظورشان این است که دیرکرد خودشان و آسمان عزیز را موجه بدانیم من یکی شرمنده ام . من غیبت خودم را هم موجه نمی دانم چه برسد به شما دوست عزیز

    نوشتة Blogger امضاء محفوظ, در ساعت اردیبهشت ۲۳, ۱۳۸۵ ۱۲:۰۰ قبل‌ازظهر  

  • بن کتاب کجا و من خراب کجا
    کوپن فروش خیابان انقلاب کجا!؟

    به ما یکی نرسید و به او هزار رسید
    " ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا "

    تویی که پول نداری، بدون مایه و بن
    کجا روی به نمایشگه کتاب کجا

    ببین به قیمت سنگین پشت جلد کتاب!
    کجا همی روی ای ول! بدین شتاب کجا

    برای یک بن ناقابل ای جناب رئیس
    کجا رویم به زاری از این جناب کجا

    خوش آن زمان که بنی هم به بنده می دا دی
    " خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا "

    مگر به خواب ببینم کتاب را...اما
    ز ترس صاحب خانه قرار و خواب کجا!

    ز شعر حافظ شیراز بن گرفت این شعر
    وگرنه بنده کجا، شعرهای ناب کجا!؟
    ***********
    هري جونم تولدت مبارك

    نوشتة Blogger بائوباب, در ساعت اردیبهشت ۲۳, ۱۳۸۵ ۱۲:۱۱ قبل‌ازظهر  

  • راستي يادم رفت از احوالات بپرسم، شرمنده ان شاء الله بهبودي كامل حاصل شود و ساير دوستان نيز سلامت باشند

    نوشتة Blogger بائوباب, در ساعت اردیبهشت ۲۳, ۱۳۸۵ ۱۲:۱۴ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا