باد صبا

شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۵

درد، فوتبال، همه چیز و هیچ چیز!

هوالمحبوب

انسان کامل انسانیست که درد داشته باشد. درد کامل بودن، درد انسان بودن.
و درد های ما از چه جنسی هستند؟
دردهای ما چقدر حقیرند و چقدر کوچک.
حتی وقتی می رویم نزد یک بزرگوار بازهم ذهنمان کوچک است و بسته.
می گویند باید از آدمهای بزرگ خواسته های بزرگ داشت.
یادم هست امضا محفوظ مطلبی نوشته بود با این مضمون که حاجتهای ما و خواسته های ما چرا اینقدر کوچکند؟
هفته پیش که مهمان امام غریب بودم به این مطلب فکر می کردم.
آنجا آدم به خیلی چیزها فکر می کند... .
..........................................
مدتیست دست و دلم به نوشتن نمی رود. به نظرم سوژه برای نوشتن گیر نمی آورم. اما در عوض بسیار می خوانم. یعنی سعی می کنم بسیار بخوانم! آخر زمان – متاسفانه - محدود است و متاسفانه شبانه روز 24 ساعت بیشتر نیست و بازهم متاسفانه من شاغل هستم! و این یعنی بخش اعظم عمر من در محل کارم سپری میشود. در واقع بهترین ساعتهای روزم:(
این اصلاً خوب نیست.
این روزها بیشتر از همیشه به این فکر می کنم که ای کاش از یک جایی، مثلاً از آسمان ! یا نمی دانم از یک فامیل دور که تا به حال اسمش را هم نشنیده ام! یا حتی قرعه کشی بانک یا از هر جای دیگری یک سرمایه درست و حسابی به من میرسید تا دیگر نیازی نبود بروم کار کنم!! آنوقت یک گوشه دنج پیدا می کردم و با خیال راحت مطالعه می کردم، تحقیق می کردم و کارهایی از این دست ... .
خب چرا پوزخند می زنید؟ آرزو که بر جوانان عیب نیست؛)
.....................................
این فوتبال هم شده سرگرمی این روزهای مردم. راستش من یکی که خسته شدم از بس هر بار از جلوی تلوزیون رد شدم یا فوتبال پخش می کرد یا در مورد فوتبال حرف می زد! کم کم دارم نسبت به توپ فوتبال آلرژی پیدا می کنم! و هیچ فرقی هم نمی کند که فقط یک کانال فوتبال دارد، چون ما نمی توانیم کانالهای دیگر را ببینیم! وقتی یک عدد پدر مهربان و یک عدد برادر عزیز در خانه داشته باشی طبیعتاً فوتبال از هر برنامه دیگری واجب تر است!
ولی لذت بردیم از دیدن بازی تیم جدید و نوظهور " ترینیداد و توباگو "!! راستش بازی اول این تیم که با سوئد بود ( و این آقای یوسفی خودش را کشت از بس که سوئد نتوانست گل بزند! ) یک سوال جدی برای ما مطرح بود آنهم اینکه این کشور ترینیداد کجاست؟!! ولی خدائیش خیلی کارشون درسته. حتی انگلیس رو برای حدود 80 دقیقه بیچاره کردند! خلاصه که من فعلاً طرفدار تیم ترینیداد و توباگو هستم!

2 Comments:

  • خوش برگشتی خانوم:)
    و عجیب اینکه خیلیامون از این آرزوهای بر جوانان عیب نیست داریم:) راستی اگر تمایل به پول فراوان دارید تشریف ببرید پرزنت بشید=))
    ظاهرا خیلیا طرفدار این تیم شدند;)

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت خرداد ۲۷, ۱۳۸۵ ۱۰:۳۱ بعدازظهر  

  • سلام به همه عزیزان
    بودن یا نبودن؟ مسئله فعلاً این است!
    دوستان در حین این که دارن در مورد سوژه فکر می کنن، لطفاً به این هم فکر کنن که اگر ما بخواهیم بچه های پرورشگاه رو ببریم یه جایی گردش و تفریح کجا می تونیم بریم! فقط خواهشاً راهکارهای عملی ارائه بدین! توجه داشته باشید که ما در مورد گردش بردن 10 تا بچه آتشپاره صحبت می کنیم!!!
    از این همه همکاری سپاسگذارم.

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت خرداد ۲۹, ۱۳۸۵ ۸:۵۷ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا