باد صبا

سه‌شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۵

هیجان!

سلام
به همین زودی دو سال از عمر باد صبا گذشت.
راستش باورش بسیار بسیار سخت است!
دو سالی که سرشار بود از شادیها، غم ها، دوستی ها و متاسفانه جدایی ها.
نمی دانم در این دو سال چند مطلب به درد بخور در این وبلاگ نوشته شد. چقدر توانستیم چیزی بنویسیم که ارزش نوشته شدن داشته باشد و البته ارزش خوانده شدن. چقدر حرف های خوب زدیم و چقدر حرف های ... .
ولی یک چیز را می دانم آنهم اینکه در این دو سال همدم خوبی داشتم: باد صبا !
جایی که می دانستم می توانم حرفهایم را بنویسم و حرف هایم شنونده خواهند داشت.
می خواهم تشکر کنم از همه کسانی که هر از چند گاهی پای حرفهای ما نشستند.

این قالب جدید هم هدیه من است به باد صبایی ها . البته میدانم که قرار بود خودمان یک قالب طراحی کنیم ولی فعلاً این قالب فارسی شده را از من بپذیرید تا بعد. قول می دهم روی یک قالب اختصاصی برای باد صبا کار کنم، قول!
امیدوارم تا آماده شدن آن قالب این یکی شما را راضی کند!
در ضمن شنیده های من حاکی ازین است که سورپریز کنون هم چنان ادامه دارد!
شنیده ام که باد صبا خیال دارد یک سورپریز دیگر هم به خودش بدهد. البته از آنجاییکه هنوز گمانه زنی ها و تبادل نظرها در مورد این سورپریز ادامه دارد(!) از من خواسته شده که این خبر هیجان انگیز را لو ندهم. پس لطفاً اصرار نکنید که من چیزی نخواهم گفت. مجبورید چند روزی صبر کنید تا نتیجه معلوم شود. ولی فکر می کنم خوشحال کننده باشد.
منتظر بمانید ... .

یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی همین است عزیز
در سایه کوه باید از دشت گذشت

4 Comments:

  • مبارک ، مبارک ، قالب جدید مبارک :) ......

    ممنون از همه دوستان عزیزی که در این وبلاگ می نویسند و من از نوشته هاشون بهره مند میشم

    موفق باشید

    نیکی

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت تیر ۰۶, ۱۳۸۵ ۹:۵۳ قبل‌ازظهر  

  • موزیک قشنگی هم انتخاب کردی

    در ضمن ببخشید که بار اول حواسم نبود تولد وبلاگتون هم مبارک

    :)

    نیکی

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت تیر ۰۶, ۱۳۸۵ ۱۰:۱۷ قبل‌ازظهر  

  • تبریک می گم هم بابت تولد هم بابت دکوراسیون جدید. خوگشله:) اینکه اینجور طراحی خودتون دیگه کولاکه! آقا یالله زودتر خبر بدید دیگه نصفه می گید جون به لب می کنید
    توسن جان آهنگها نم یدونم والا با real player گوش میدی؟ باید نصب باشه!!

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت تیر ۰۷, ۱۳۸۵ ۱۲:۵۹ قبل‌ازظهر  

  • مي رفت علي و مي کشيد از دل آه
    وز همسر خويش بر نمي داشت نگاه
    ديدند که با خويش علي مي گويد:
    لا حول و لا قوة الا بالله

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت تیر ۰۷, ۱۳۸۵ ۹:۰۴ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا