باد صبا

سه‌شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۵

همینطوری

هوالمحبوب
1. از بین پیغمبران جرجیس را انتخاب کرده ایم! تعجب نکنید. این عین واقعیت است! من نمی دانم مثلاً گلیم بافی سوره چه چیزی کم داشت که ما ( من و چند نفر دیگه!) رفتیم رشته کامپیوتر؟! رشته منحصر به فردی داریم. همه چیز در این رشته در حال تغییر است. کافی است به مدت سه سال بنشینی یک گوشه و ماستت را بخوری و به کار کسی کاری نداشته باشی. آنوقت دقیقاً به نقطه صفر می رسی! و اگر بخواهی در این رشته فعالیت کنی بدون اغراق باید از نقطه صفر شروع کنی! اگر هم نخواهی به آن وضع بیفتی باید در تمام دوران زندگیت درس بخوانی و مطالعه کنی و تحقیق کنی و یاد بگیری! یاد گیری در این رشته متوقف نمی شود! ما همواره در حال ارتقا هستیم. چه نرم افزاری و چه سخت افزاری. هیچ نقطه نهایتی هم نیست که وقتی به آن رسیدیم خیالمان راحت باشد که "خب، بالاخره تمام شد." این حس شیرین فارغ التحصیلی هیچ وقت به سراغ ما نمی آید! فارغ التحصیلان سایر رشته ها کدامشان بازهم به کتبشان رجوع می کنند؟ مثلاً مهندسان عمران. یکسری فرمولها و مقادیر اولیه دارند که آن را هم ما مهندسان کامپیوتر برایشان نرم افزاری کرده ایم تا دیگر کتاب باز نکنند!!! ولی خود ما در رشته مان حتی کتاب مرجع نداریم! در هیچ شاخه ای از علم کامپیوتر کتابی به عنوان مرجع وجود ندارد زیرا پایه های اصلی و اساسی این رشته ظرف یکی دو سال کامل عوض می شود! البته من خودم عاشق تنوع هستم و یکنواختی کلافه ام میکند ولی اینجا دیگر واقعاً میزان تنوع بالاست!!
2. دیروز در محل کارم امتحان گزینش داشتم! نه، محل کارم را عوض نکرده ام. همانجاییکه از حدود 3 سال پیش بودم، هستم. ولی دوستان تازه یادشان افتاده که امتحان گزینش بگیرند! جالب بود دیروز! یکی از آقایان هیئت مدیره که مسئول این ماجرا بود طی سخنانی قبل از شروع امتحان فرمودند هدف از برگزاری این امتحان آشنا کردن کل مجموعه با مفاهیمی مثل نماز بوده است تا اگر خدای نکرده کسی هست که نماز خوان نیست به این شکل به سمت نماز هدایت شود! و ایشان متذکر شدند که اگر کسی هست که اینجا کار می کند و نماز نمی خواند بداند که حقوقی که از ما می گیرد حلال نیست!
ای کریمی که از خزانه غیب / گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم / تو که با دشمن این نظر داری
ما به این نتیجه رسیدیم که : عجب صبری خدا دارد!