باد صبا

دوشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۵

...

هوالمحبوب
سلام. قبل از هر چیز عید بزرگ مبعث مبارک!
امروز از صبح می خواستم یه شعر قشنگ آماده کنم برای وبلاگ ولی هرکاری کردم دیدم نمیشه! یعنی حسش نمیومد. خب بالاخره شعر خوندن هم حس می خواد و من هرچی شعر می خوندم غمگین از آب در میومد به جای اینکه شاد باشه! مثلاً می خوندم:
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد / دل رمیده مارا رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
...
بعد که گوش می کردم میدیدم هیچ خوشم نمیومد.
یا مثلاً :
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش / دلم از خنده شیرین شکرخای تو خوش
و...
ولی بازم چنگی به دلم نمی زد!
خلاصه که دیدم نمیشه که نمیشه . عوضش عجیب دلم می خواست این شعر حسین پناهی رو بخونم... .
ایشاللا تو یه فرصت دیگه!
آهنگ وبلاگ رو عوض کردم. امیدوارم بپسندید. فقط اشکالش اینه که حجمش مقادیری بالاست! صبر می خواد تا کامل لود بشه.
................
ایام به کام.
روزگار خوش.