باد صبا

دوشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۵

چگونه پيرهنم را عوض كنم ؟

بايد كه شيوه ي سخنم را عوض كنم
شد شد ، اگر نشد دهنم را عوض كنم
گاهي براي خواندن يك شعر لازم است
روزي سه بار انجمنم را عوض كنم
از هر سه انجمن كه در آن شعر خوانده ام
آن گه مسير آمدنم را عوض كنم
وقتي چمن رسيده به اينجاي شعر من
وقت است قيچي چمنم را عوض كنم
در راه اگر به خانه ي يك دوست سر زدم
اين بار شكل در زدنم را عوض كنم
پيراهني به غير غزل نيست در برم
گفتي كه جامه ي كهنم را عوض كنم
(( دستي به جام باده و دستي به زلف يار ))
پس من چگونه پيرهنم را عوض كنم ؟!
شعرم اگر به ذوق تو بايد عوض شود
بايد تمام آنچه منم را عوض كنم
ديگر زمانه شاهد ابيات زير نيست
روزي كه شيوه ي كهنم را عوض كنم
بايد پس از شكستن يك شاخ ديگرش
جاي دو شاخ كرگدنم را عوض كنم
مرگا به من كه با پر طاووس عالمي
يك موي گربه ي وطنم را عوض كنم
وقتي چراغ مه شكنم را شكسته اند
بايد چراغ مه شكنم را عوض كنم
عمري به راه نوبت ماشين نشسته ام
امروز مي روم لگنم را عوض كنم
تا شايد اتفاق نيافتد از اين به بعد
روزي هزار بار فنم را عوض كنم
با من برادران زنم خوب نيستند
بايد برادران زنم را عوض كنم !
دارد قطار عمر كجا مي برد مرا ؟
يارب عنايتي ، ترنم را عوض كنم
ورنه ز هول مرگ زماني هزار بار
مجبور مي شوم كفنم را عوض كنم !
"ناصر فيض"

1 Comments:

ارسال یک نظر

<< باد صبا