باد صبا

دوشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۵

مباحثه

آیا من مریضم؟
این سوال خوبیست. آقای برادر معتقد است که همه آدمها به نوعی مریضند و باید برای بهتر شدن تلاش کنند. او معتقد است ما زندگی کردن را به خوبی فرا نگرفته ایم به همین دلیل در تعامل با افراد دور و بر خود به مشکل بر می خوریم. پس باید تکنیک های زندگی کردن را یاد بگیریم، خودمان را بشناسیم، سعی کنیم آدم بهتری بشویم و این پروسه را هر روز و هر روز تکرار کنیم.
من معتقدم که فقط عقلانیت در رفتار آدمها تعیین کننده نیست. همه ما یک پس زمینه خانوادگی داریم که در شکل گیری ما تاثیر داشته و از ما آدمی را ساخته که هستیم. به نظر من همه انسانها در بحرانی ترین لحظات تصمیم گیری همان کاری را می کنند که پدر یا مادرشان می کردند. یعنی پدر و مادر قطعاً جای پای مشخصی در شخصیت فرزندشان دارند.
آقای برادر می گوید من با این حرف نقش عقل را در افراد نادیده می گیرم و فقط تربیت و عادت را در تصمیم گیری های هر فردی دخیل می دانم.
به نظر من عادتهای ما، نه همه شخصیت ما ولی حداقل 50% شخصیت ما را تشکیل می دهند.
من معتقدم مریض نیستم. ممکن است بعضی مهارتهای زندگی را بلد نباشم اما خودم را مریض هم نمی دانم.
خانمِ دوست می گوید ما باید هردو عامل یعنی عقل و منطق و پیشینه خانوادگی هر کسی را در کنار هم بررسی کنیم تا بتوانیم یک انسان را معرفی کنیم. ایشان معتقدند همه ما باید در یک مرحله ای از زندگی خودمان را نقد کنیم تا بتوانیم از زندگی پدر و مادرمان و زندگی گذشته خودمان خوبیها را برداریم و بدیها را کنار بگذاریم.
من همه اینها را قبول دارم ولی هنوز هم معتقدم یک انسان بالغ در لحظات بحرانی قبل از این که فکر کند، کاری را می کند که بارها دیده پدرش یا مادرش انجام داده. مگر اینکه روحی بسیار بسیار قوی داشته باشد تا بتواند از قفس رفتارهای غلط والدینش برای همیشه بیرون بیاید. و البته همه اینها به این شرط است که به این حد تمییز برسد که رفتار درست و غلط را بشناسد و بتواند پدر و مادرش را – جدای از اینکه اولین الگوی او در زندگی اش بودند – نقد کند.

دیروز روز پر بحثی بود برای من و برادرم و دوستم. ما به این نتیجه رسیدیم که نه فقط باید شجاعت اعتراف به اشتباهات خودمان را داشته باشیم بلکه باید این شجاعت را هم داشته باشیم که اشتباهات خانواده مان را هم بشناسیم و از آنها عبور کنیم تا آدم بهتری بشویم. و این را نه فقط یک روز بلکه هر روز تکرار کنیم. آخر عادت بد دردیست!

2 Comments:

  • جالب بود! این مطلب بعد از این همه مدت که یا به روز نمی شدید یا اگر می شدید عکس و شعر به خورد خلق ا... می دادید، چسبید!
    در ضمن من همچنان منتظرم! افتاد!؟

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت دی ۱۱, ۱۳۸۵ ۱۰:۵۸ بعدازظهر  

  • باش تا صبح دولتت بدمد (یکی) جان!
    من هنوزم تو روش ترانزیتش موندم. تازه اصلاً کل قضیه دیگه دست من نیست. دست امضا محفوظه که اگه دیدیش سلام منو بهش برسون!!!!!!!

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت دی ۱۲, ۱۳۸۵ ۱۲:۳۷ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا