باد صبا

دوشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۵

اخراجی ها

هوالمحبوب
ديروز رفتيم با دوستان فيلم اخراجي ها رو ديديم. اين فيلم موفق شد در جشنواره فيلم فجر عنوان بهترين فيلم از نظر تماشاگرها رو به خودش اختصاص بده كه خب خيلي هم بيراه نبود: فيلم خنده داري بود!
جداي از بحث خنده دار بودن اگر از جنبه سينماي دفاع مقدس بخوام نظر بدم - البته من خيلي هم نمي توانم حرفه اي نظر بدم ولي در حد خودم ميگم- شايد بشه گفت فيلم ضعيفي بود.
يه جورايي اين فيلم خوب شروع شد ولي شتابزده به پايان رسيد. انگار كه پايان فيلم يكجورهايي سرهم بندي شده بود.
مثلاً تغيير و تحول مجيد سوزوكي شتابزده و بي دليل جلوه ميكرد. به نظرم جا داشت كه روي اين سرفصل فيلم دقت بيشتري بشه.
صحنه هاي جنگ و خونريزي هم به نظرم زيادي خشونت آميز بود. مثل صحنه اي كه تانك از روي بدن يك مجروح ميگذره يا صحنه هايي از دستها يا پاهاي بريده.
قبول دارم كه اين صحنه ها عين واقعيت هستند ... ولي ديدنشان اصلاً خوشايند نيست.
البته يكي از دوستام نظر ديگري داشت. اون معتقد بود كه اين صحنه هاي خشونت بار بعد از اون صحنه هاي به شدت خنده دار فيلم رو به تعادل ميرسوند!
متاسفانه دور و بر خودم هيچ نوجواني رو نمي شناسم كه اين فيلم را ديده باشد تا بتوانم نظرش را بژرسم يا ببينم كه اين فيلم چه اثري رويش گذاشته. آيا كمكي به نزديك شدن نوجواناي ما به محيط جبهه ها كرده يا نه. فكر مي كنم با توجه به فضاي به شدت خنده داري كه اين فيلم داره، فيلم پر مخاطبي باشد. و اگر در كل فيلم يك صحنه هم پيدا بشود كه بچه هاي ما را به اون محيط نزديك كنه به نظرم كافيه.
البته ديدگاه آدمها حتي در يك سن بسيار با هم متفاوته. مثلاً صحنه در فيلم بود كه گروهان براي عبور از يك ميدان مين گذاري شده نياز به عده اي داوطلب داره تا از ميدان بگذرند و راه بقيه رو باز كنند. فرمانده فرياد ميزنه چند تا داوطلب ميخوام كه از رو مينها رد بشن. و چند نفر بلند ميشن و ميدوند و با حركت هر نفر يك انفجار رخ ميده. و نفر بعدي و نفر بعدي ...
اين صحنه به نظر من كمي تا قسمتي كليشه بود. ولي دوست من تا مدتي بعد از خروج از سينما هم ميگفت : من فكر نميكردم اينجوري باشه. من فكر ميكردم افراد تصادفي يا از سر شور و حالي كه در يك لحظه بهشون دست ميداده ميرفتن روي مين. نه اينكه آگاهانه و از روي نياز و داوطلبانه اين كار رو بكنن. اين صحنه روي دوست من خيلي تاثير داشت.
شايد بعضي از ما دقيقاً به همين كليشه ها نياز داريم تا باور كنيم كه اونجا توي جبهه ها چه اتفاقي افتاده.
مثل همه فيلمهاي با موضوع جنگ، به خصوص جنگ ايران و عراق، وقتي از سينما ميومدم بيرون دهنم طعم گس و تلخي داشت. وقتي تيتراژ فيلم رد ميشد با خودم مي گفتم: براي هر وجب از خاك اين ملك / خدا داند چه افسرها كه رفته
در جنگ چيز زيبايي وجود نداره. هيچ جنگي مقدس نيست. ته ته هر جنگي خون و مرگه. ولي وقتي ناگزيريم از جنگيدن ، خوب مي جنگيم. با تمام وجودمون هم ميجنگيم.

................................
این بلاگر بزور ما رو بروز کرده! اگه وبلاگ کج و کوله شد به من ربطی نداره. همش زیر سر بلاگره!