باد صبا

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۴

گذر از بعد چهارم !

هوالمحبوب
حتماً فیلمهایی دیدین که یکی از بزرگترین دغدغه های بشر رو به تصویر کشیدن: غلبه بر بعد چهارم یعنی زمان. یکی از بزرگترین آرزوهای بشر تسلط بر زمان بوده. اینکه بتونه در طول زمان حرکت کنه (به عقب و جلو) و یا اینکه زمان رو به اختیار خودش در بیاره.
حالا چی شد که من یاد چنین مسئله ای افتادم؟ عرض میکنم خدمتتون:
دیروز من و آسمان دعوت شدیم به مجلس مولودی خوانی ! یعنی تماس گرفتند ما رو دعوت کردند ! البته ما هرچی تقویممون رو ورق زدیم مناسبتی پیدا نکردیم!
از اونجایی که هردوی ما شاغل هستیم و نون بازوی خودمون رو میخوریم و ...( یکسری مباحث فمینیستی اینجا مطرح میشه که بدلیل وجود یکسری تنشها در منطقه !! فعلاً از مطرح کردن اونها صرفنظر میکنیم!!) بعله داشتم میگفتم که چون سر کار بودیم دیر به مجلس رسیدیم. خلاصه رفتیم و نشستیم و دیدیم که اشعاری که خونده میشه در مورد میلاد حضرت رسول هست . خب درسته که از 17 ربیع الاول رد شدیم ولی خیلی هم دور نبود. یکم گذشت و خانوم مداح دم رو عوض کرد به مدح علی (ع) !! بازم گفتیم خب خیلی دور نیستند پیامبر و علی (ع) !!
بعد از چند دقیقه دیدیم که نه گویا ما اشتباه فکر میکردیم که مولودی برای پیامبر گرفتند!! گویا مجلس، مجلس ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) بوده!!
بعد از جشن عروسی دیدیم که خانوم مداح باز دم رو عوض کرد به :
نیمه شعبان اومده ... !!!!!!!!!!!!!! و خلاصه مدح حضرت مهدی (عج) رو گفت!!
دیگه کم کم داشتیم مطمئن میشدیم که زمان به تسخیر این جمع در اومده!!!
بعد از حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) و حضرت مهدی (عج) نوبت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل شد و ... الی آخر !
خلاصه دردسرتون ندم دیروز تولد همه معصومین بود! تازه عروسی هم بود! به این میگن به سخره گرفتن بعد چهارم!! و طبیعتاً برای ما که وبلاگمون یه جور تقویم هست این مسئله بسیار مورد توجه بود!
واما اینکه دیروز ما کجا بودیم: ما دیروز از طرف مسئولِ ( بخوانید مادر ) موسسه آغوش مهر ( بخوانید خانه 10 تا کودک بی سرپرست) برای شرکت در این مولودی دعوت شده بودیم . البته مولودی خوانی بهانه ای بود برای برگزاری یه جور جشن گلریزون برای کمک به بچه ها .
ماجرای بچه ها رو که براتون تعریف کرده بودم. ( اگه یادتون نیست اینجا بخونیدش.)

راستش من و آسمان و یکی دو نفر دیگه تصمیم گرفتیم هر کاری که از دستمون بر میاد برای شاد کردن دل بچه ها ( و شاید بیشتر برای خودمون ) انجام بدیم. از خرید لباس و خوراک و کتاب گرفته تا برنامه های تفریحی مثل بردن بچه ها به کوه یا پارک و غیره ... .
برای انجام همه این کارها به چند چیز نیاز داریم . مهمتر از همه پول! همونطور که میدونید تو این دوره زمونه – و در تمام دوران و زمانها – پول حرف اول –و حتی آخر – رو میزنه!
برای همین ما یه حساب باز کردیم تا هر کس که دوست داره تو این ماجرا سهیم بشه کمکش رو به این حساب واریز کنه. شماره حساب ما اینه: 0100596392003 بانک کشاورزی شعبه اکباتان. ( صاحب حساب هم خودم هستم!!)
این شماره حساب رو به خاطر داشته باشید ( هرچند شماره خیلی طولانی داره و خود من هم نمیتونم حفظش کنم!!) و هروقت ته جیبتون پول خرد اضافی آوردین (!) به این حساب واریز کنین تا تحت مدیریت آسمان و نظارت من برای کودکان بی سرپرست خرج بشه.
( ** توجه: امکان وجود هر نوع سوء استفاده از موجودی این حساب به شدت تائید میشود! **)
لطفاً این شماره حساب رو به دوستانتون هم معرفی کنین.
اما تهیه پول شاید ساده ترین قسمت ماجرا باشه! یه قسمت سختتر هم داریم : خرج کردن پول!
در این زمینه هم به کمک شما نیاز مبرم داریم . پیشنهاد بدین که چه کارایی میشه انجام داد. (از هر نوع پیشنهاد مهیج استقبال میکنیم!)
در ضمن اگر مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرستی هست که میشناسین به ما هم معرفی کنین.
دیگه ... فعلاً چیزی به ذهنم نمیرسه که بگم. فقط اینکه ... منتظرتون هستیم .
یا حق.

9 Comments:

  • البته اصل اين قضيه كه آدم پول بي زبون رو بده دست شما دو تا يه چيزيه عينه اينكه آدم گوشت رو بده دست گربه !!! اما از اونجا كه جديداً عضو كلوپ با مرام ها شدين فكر كنم بشه بهتون اعتماد كرد !! در مورد خرج كردنش هم من طرح هاي توپي دارم . ميشه براي پسرها يكي توفنگ بادي خريد كه برن گنجيشك بزنن و حال كنن ( اگه بتونن چشم همديگرو هم نشونه بگيرن كه ديگه نور علي نوره ) . واسه ي دخترا هم ميشه با اين پول تو روزنامه آگهي داد و شوهر پيدا كرد !!
    بازم اگه نظر خواستين در خدمتم

    نوشتة Blogger harry potter, در ساعت اردیبهشت ۱۶, ۱۳۸۴ ۸:۳۵ قبل‌ازظهر  

  • كامنت بالا چندتا غلط داره كه حال اصلاحشو ندارن ، خودتون درست بخونيد .
    راستي از اين دو بيت مرحوم حسن حسيني خوشم اومد و براتون مي نويسم :
    از ازل گوييا كه در تقسيم
    عشق كارش به ما محول شد
    مختصر بود اصل نسخه ي عشق
    با حواشي ما مطول شد

    نوشتة Blogger harry potter, در ساعت اردیبهشت ۱۶, ۱۳۸۴ ۸:۴۰ قبل‌ازظهر  

  • با سلام خدمت رييس خانم و البته آسمان..
    خدمت جناب رييس عرض كنم كه كار بسيار قشنگي داريد انجام مي‌دهيد و من همه جوره در خدمتم اما بايد چند نكته مشخص شود.
    اول از همه اينكه رييس جان، جدا از اينكه من به شما اعتماد كامل دارم اما اين دليل نمي‌شه كه نگم و اون اينه كه رييس جان، خرج كردن پول در راستاي كودكان بي‌سرپرست كار قشنگي است اما مهمتر از آن درست مصرف كردن است. از آنجايي كه اين پول قرار خرج بشه و ... مسووليت پولي كه دستت مي‌رسه خيلي سخته. آمادگي پذيرش مسووليت رو داري ؟؟؟؟؟؟
    شماره حساب قابل پرداخت در تمامي شعب بانك كشاورزي هست ديگه ؟؟؟
    موفق باشيد.

    امضا محفوظ

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۱۶, ۱۳۸۴ ۱۱:۱۴ قبل‌ازظهر  

  • يادم رفت بگم من خودم بلد نيستم پول‌رو خرج كنم براي همين به شما گفتم.

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۱۶, ۱۳۸۴ ۱۱:۱۶ قبل‌ازظهر  

  • سلام !
    به به چه كار قشنگي ولي من خرج كردنش رو فقط بلدم ، يعني چندتا رستوران ميشناسم كه اگر اون بندگان خدا بفهمند كه من و هري با هر كي پايه باشه رفتيم اونجاو پولها رو در راه سير كردن خودمون خرج كرديم حتما خوشحال ميشن.
    مي بينم كه اونقدر مورد عنايت هستين كه با دليل و بي دليل مراسم و مولودي و از اين چيزا دعوتتان مي كنن.
    خوشا به سعادتتون.

    نوشتة Blogger سپار, در ساعت اردیبهشت ۱۶, ۱۳۸۴ ۸:۳۰ بعدازظهر  

  • سلام رئیس جان!
    هر چند که زیاد بهت اعتمادی ندارم، اما باشه روی بیرون رفتناش رو من حساب کن. پایه خوبی هستم.
    تازه خرجمم کمه.:)

    نوشتة Anonymous ناشناس, در ساعت اردیبهشت ۱۶, ۱۳۸۴ ۱۱:۴۱ بعدازظهر  

  • ملت شما چرا همه چیز رو انداختین گردن من بیچاره؟؟؟؟؟
    من به صراحت نوشتم که این پول تحت مدیریت آسمان خرج میشه!!!! من فقط خزانه داری میکنم!!
    البته از اونجایی که ما عضو کلوپ با مرامها هم شدیم اینم بگم که من و آسمان حرف یه سفر آنتالیا رو زدیم. حالا تا ببینیم قسمت چی میشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    ولی خارج از شوخی این دوست جدیدمون پوآرو سوال خوبی مطرح کرد. منم به مسئولیتش فکر کردم. فکر میکنم از پسش بر بیایم. بهتر از اینه که هیچ کاری نکنیم از ترس موفق نشدن.
    بابت خرج کردنشم خبرتون میکنم:)

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت اردیبهشت ۱۷, ۱۳۸۴ ۸:۳۰ قبل‌ازظهر  

  • راستی یادم رفت بگم که این حساب قابل واریز در کلیه شعب بانک کشاورزی در سراسر کشور (!!!)هست.

    نوشتة Blogger توسن, در ساعت اردیبهشت ۱۷, ۱۳۸۴ ۳:۱۳ بعدازظهر  

  • اي بابا !
    رييس باد صبايي ها خيلي تند رفتي. يعني فكر ميكني با اين تبليغاتي كه انجام ميدي اونقدر مايه جمع بشه كه بري آنتاليا؟؟؟!!!! حالا كوتاه بيا و سطح انتظار و تصورت رو از بي احتياطي عوام كمتر كن و به همون رستوران قانع باش كه بايد بر اساس اصول پيشرفت و پله پله به خوردن اين پولها عادت كرد ، نه اينكه يهو بري خارجه ، اينطور صداي اختلاس زود در مياد. اصلا فكر نمي كردم با اين همه سابقه اختلاس و ارتجا كه اطرافمون هست اينطور بيگدار به آب بزني. راستي از شيوه آسمان در اينباره كه همانا پنهان شدن پشت سر شماست بيشتر خوشم اومده و يكي از اصول كه اختفا از انظار عمومي است رو به خوبي رعايت ميكنه.
    راجع به حمايت هم ممنون اگه ادامه مي دادم دستهايي موضوع رو به انحراف مي كشيدند و با هوچي گري صبر من رو لبريز مي كردند و اوضاع قاطي پاطي مي شد هر چند كه تعداد بيشتري از اضلاع درگير موضوع صرفا براي روشن شدن مطلب گام برمي داشتند

    نوشتة Blogger سپار, در ساعت اردیبهشت ۱۸, ۱۳۸۴ ۱۲:۵۳ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< باد صبا