باد صبا

دوشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۳

هوالمحبوب


.بايد خوشبيني خود را در هر شرايطي حفظ كني
اين روزگار به اندازه كافي تلخ و تيره است، بايد همواره در دل خود شعله
اميد را زنده نگهداشت و آن را در هر شرايطي تقويت كرد.
***
اين فال امروز من بود امروز... دوشنبه:
بايد خوشبيني خود را در هر شرايطي حفظ كني.
.من هميشه آدم خوشبيني بودم. حتي از اين خوشبيني ضربه هم خوردم
باشم. ولي هنوز بايدخوشبين
***
اين طالع امروز من بود.امروز ... دوشنبه:
بايد همواره در دل خود شعله اميد را زنده نگهداشت.

زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بيفروزيش رقص شعله اش در هر كران پيداست
ورنه خاموش است و خاموشي گناه ماست
زندگی را شعله باید، برفروزنده
شعله ها را هیمه،سوزنده ... .
زندگاني شعله ميخواهد.
***
اين فال امروز من بود.امروز... دوشنبه.
اين فال هر روز منه.از شنبه تا پنجشنبه:
اين روزگار به اندازه كافي تلخ و تيره است بايد همواره در دل خود شعله
اميد را زنده نگهداشت و آن را در هر شرايطي تقويت كرد.
جمعه ها رو به خودم مرخصي ميدم تا به زندگي بدبين بشم.ولي ميدونم ظهر جمعه
نشده دوباره يادم ميافته كه فال هر روز من چيه:

بايد خوشبيني خود را
در هر شرايطي
حفظ كني.
امروز خیلی خیلی خسته کننده بود.

شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۳

هوالمحبوب

من و حافظ

قرار شد وبلاگ بزنیم. قرار شد وبلاگمون اسم داشته باشه.قرار شد هرکی اسم پیشنهاد کنه: پنجره، ترمه، آسمان،ترنم،سلام . . .
منم فکر کردم یه مشورتی با حافظ بکنم هرچی باشه ایشون با سلیقه تر از همه ما هستند.بطور اتفاقی تفال زدم به کتابش، این اومد:
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد / که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد

گفتم خب "باد صبا" هم اسم خوبیه . . .
فردای اون روز گفتم یه بار دیگه از آقای حافظ یه سوالی بکنیم،ضرر نداره،
این بار این غزل اومد که:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد


باز گفتم "باد صبا " اسم قشنگیه،ولی شاید یه اسم جالبتر پیدا کنم.
اینجوری بود که چند روز دیگه هم دور خودم گشتم و آویزون سایر بچه ها شدم که اسم پیدا کنم.
تا اینکه گفتم برای آخرین بار یه مشورتی با حافظ بکنم ولی ایندفعه جدی تر!
برای همین کتاب حافظ رو به مادرم دادم تا برام تفال کنه.(من همیشه معتقد بودم که دست مادر برای فال حافظ رد خور نداره.)
خلاصه کتاب باز شد و این غزل اومد:

صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار / وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار

و شاهد غزل :

ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر / زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر

من بازم فکر میکردم یه اسم دیگه . . .
خلاصه اینکه با کلی عذاب وجدان و شرمندگی از جناب حافظ تصمیم گرفتم اسم وبلاگو بذارم : "سلام"
آقا ما رفتیم و وبلاگو ثبت کردیم و همه تنظیماتش رو هم انجام دادیم و رسیدیم به قسمت انتخاب آدرس وبلاگ.چشمتون روز بد نبینه.نه تنها "سلام" بلکه هیچکدوم از اسمای پیشنهاد شده مورد پذیرش قرار نگرفت و همشون قبلا توسط افراد دیگه استفاده شده بودند!!!!!!!!
در کمال ناامیدی تایپ کردم: BAADESABA.BLOGSPOT.COM
و در کمال تعجب دیدم:
Your request has been accepted ! !!!!!!
و بدین ترتیب بود که آقای حافظ روی منو کم کرد اساسی !
اینم ماجرای اسم گذاری رو وبلاگ :))