باد صبا

شنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۵

---

هوالمحبوب

سلام.

قبل از هر چیز خوشحالم که در این وبلاگ هنوز کورسوی زندگی دیده می شود!

راستش ترسیدم وسط این سلسله مطالب بپرم و ناگهان همه چیز تمام شود! ترجیح دادم ساکت بنشینم و ببینم و گوش بدهم و بخوانم.

و اصلاً چرا باید می پریدم وسط این حرفها وقتی حرف بهتری برای گفتن نداشتم؟ !

ممنون امضا محفوظ جان بابت ...

.........................................

این روزها به بعضی مسایل فکر می کنم. مثلاً اینکه اگر انقلاب نمی شد چی میشد؟ یا اگر انقلاب یه جور دیگه تموم میشد چی میشد؟

و آیا اصلاً این اتفاقاتی که افتاد همونایی بود که باید میافتاد؟ یا باید جور دیگه ای میشد؟ یا اگر چجوری میشد بهتر بود؟ و یا ...

به پدر و مادرم می گفتم شما دوره جوانی باحالی داشتید. نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداختند. تلویزیون نگاه می کردیم، که داشت یکی از این فیلم های مستند روزهای انقلاب را نشان میداد و چه کار خوبی کردند این صدا سیماییها امسال، بخصوص شبکه چهار.

به پدر و مادرم گفتم شما دویدید، فریاد زدید، جنگیدید، فرار کردید، از دیوار بالا رفتید، آتش زدید و هزار هزار کار دیگر! من اما سربزیر و آرام رفتم مدرسه، بعد دانشگاه بعد هم همانطور آرام و سربزیر رفتم سرِ کار و سرِ کار و سرِ کار ... .

پدر و مادرم چیزی نگفتند. فقط دوباره به تلویزیون نگاه کردند. آنوقت مطمئن شدم که حرفم درست بوده! آنها جوانی کردند، چه جور هم!!!

.............................................

من امروز 28 سالگی را به پایان میرسانم.

سلام بیست و نهمین سال زندگیم. مقدمت مبارک!

دوشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۵

ناگفته ها (9)

کوچه به کوچه و شهر به شهر می گردیم ؛ تاآنچه را که از آن وحشت دارند تحقق بخشیم.
کربلا آن بلای حق بود که ما را نیز بدان آزمود. چه کنیم اگر پیروز نباشیم!!؟ که ما بازماندگان خاندان آل اللهیم و نوادگان رسول .
بنگر ! چگونه در مرداب نفس خویش دست و پا می زنند .
و ما رأیت ُ الا الجمیل ....
آن سر که بر نی نشسته است ، سر پسر پیامبر خداست . خدا می داند که در این زمان مقرب تر از او در نزدش نبود ، و اگر چنین نبود به راستی به این همه قساوت به کشتنش همت نمی بستند . دست به هم داده اند و عهد ها محکم کرده اند شاید که نور خدا را خاموش گردانند ، و حال آنکه نور خدا خاموش نمی گردد . چگونه ممکن است که نور خدا - که خلقت و هر آنچه هست بر آن استوار است - با اندک سپاهیان شیاطین و یزیدیان خاموش شود ؟

[سر آنکه اسلام را بر پنج پایه بنا نهاد می دانی ؟ « بُنِیَ الإسلامُ عَلَی الخمس ، عَلَی الصلوة و الزَکوة و الحَجِّ و الصوم و الولایة »
آن ، ما اهل البیتیم ]

پنجشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۵

ناگفته ها (8)


انقلاب حسین ابن علی(ع) انقلاب شمشیرهای آخته نبود؛ که اگر بود زن و کودک را از چه رو با خود برد؟ انقلاب او ، انقلاب مشک و اشک بود . انقلاب چشم های سرخ ، انقلاب دلهای گریان ، انقلاب حیرانی و جستجو . انقلاب حقیقت و یقین .
پرچم را عوض نکردند ، پرچم دار عوض شد . پرچم بر دوش زنان و کودکانی است که در هیچ معادله ای ، محاسبه نشده بودند .